خصوصیات منطقه ای افغانستان

اقلیم آب و هوایی افغانستان

افغانستان در قلب قاره آسیا واقع شده و دور از دریا قرار دارد و به همین دلیل مرطوب نیست . رطوبت نسبی در آن کم و در طول سال ابر و مه کمتر تشکیل می شود و به مقدار بارندگی از 250 میلیمتر به طور متوسط در سال بالاتر نمی رود . ( 840 میلیمتر در جهان و 600 میلیمتر در آسیا ).
در هنگام تابستان درجه حرارت حداقل و حداکثر است ( بین بالاترین و پایین ترین درجه اختلاف زیاد است ).
توده های هوایی که در فصول مختلف وارد افغانستان می شوند عبارتند از :
توده هوای سرد قطبی:
در فصل زمستان از سیبری شروع به حرکت کرده و باعث تشکیل جبهات سرد می گردد. این جبهه سرد از شمال افغانستان وارد کشور شده و موجب ریزش برف شدید در کشور می گردد . این توده سرد هوایی تا قسمتهای کوهستانی مرکزی پیش می آید.
توده هوای اقیانوسی:
این توده هوای کم فشار در مجاورت جزیره ایسلند تشکیل می شود. در فصل زمستان و اوایل بهار از دریای بالتیک، دریای سیاه، دریای خزر عبور می کند و از سمت شمال غربی وارد افغانستان می شود و قسمتهای زیادی را تحت تاثیر خود قرار می دهد و باعث می شود در زمستان و اوایل بهار برف ببارد.
توده هوای اقیانوس هند:
این توده هوا در فصل تابستان از اقیانوس هند منشاء می گیرد و از سمت جنوب و جنوب غربی وارد کشور می شود . این توده هوایی در اثر عبور از کوههای سرد و مرتفع مشرق افغانستان تبدیل به یک توده پرفشار می شود و باعث ریزش باران در این فصل می گردد.
توده هوای گرم و مرطوب:
در فصل تابستان تقریبا از خلیج فارس منشا گرفته و از جنوب غربی وارد کشور شده و گاهگاهی در فصل تابستان در قسمت جنوب بارندگی هایی را ایجاد میکند.
عوامل مختلفی از جمله زاویه تابش خورشید، درجه حرارت و دما و ارتفاع بر اقلیم آب و هوایی تاثیر دارند. در اوایل بهار و پائیز هنگامی که شعاع خورشید به طور عمود روی خط استوا می تابد در جنوبی ترین نقطه افغانستان شعاع آفتاب 61 درجه است اما در شمالی ترین نقطه کشور 52 درجه است. که هرچه زاویه تابش خورشید ( 29 تا 38 عرض شمالی ) کمتر باشد هوا سردتر و هرچه بیشتر باشد هوا گرمتر است.
در دامنه های جنوبی ( هندوکش ، سیاه کوه، سفید کوه، بابا ) که زمان آفتاب گیری بیشتر دارند ( آفتابگیرند ) دمای هوا بالاست ولی در دامنه های شمالی که زمان کمتری در معرض تابش خورشید قرار می گیرند ( پشت به آفتابند ) انرژی گرمایی کمتری دریافت می کنند و در نتیجه سردتر هستند.
گرمترین ماههای سال در افغانستان سرطان، اسد ، سنبله و سردترین ماهها جدی ، دلو و حوت هستند. علت به وجود آمدن بادهای 120 روزه حرکت توده های پر فشار ( سرد ) به سمت توده های کم فشار ( گرم ) است.

افغانستان در منطقه معتدله ی شمالی واقع شده و آب و هوای آن بنا بر دوری و نزدیکی به دریا، عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، جهت و بلندی کوه ها و بادهایی که به سوی آن می وزد، در مناطق مختلف کشور متغیر است. برخی از شهرهای افغانستان مانند قندهار، جلال آباد و خوست که در مناطق پست و کم ارتفاع واقع شده اند، در تابستان دارای هوای گرم و در زمستان دارای سرمای خشک و بدون برف هستند. در صورتی که شهرهای بامیان، غزنی، پنجاب، کابل، لعل، چخچران و ... که در ارتفاع زیاد واقع شده اند، در تابستان دارای هوای معتدل بوده و زمستان این شهرها سرد و پربرف است.
لذا افغانستان به شش منطقه آب و هوایی تقسیم می شود :
1 – گرم و خشک بیابانی ( صحرایی و کویری ):
این نوع آب و هوا در نواحی جنوب غربی قندهار، جنوب ولایت هیلمند و فراه و تمامی ولایت نیمروز حاکم است. در این ناحیه مقدار بارندگی فوق العاده کم است.
متوسط بارندگی سالانه بین 70 تا 80 میلیمتر بوده و در ایام زمستان برف نمی بارد. گرمای زیاد و بارندگی کم در این ناحیه ( جنوب غربی کشور ) ، دشت و ریگستانهایی مانند دشت مارگو، دشت خاشرود، دشت بکودا، دشت سیستان و دشت جهنم را بوجود آورده است.
این ریگستانها حاصل آب آورد کوهستانها است. در این ناحیه انواع بوته های خاردار به صورت پراکنده می رویند که در مقابل خشکی هوا و کمی رطوبت مقاومت زیادی دارند. شتر حیوان بومی این منطقه است. مردمان این ناحیه اکثرا بلوچ هستند و شغل آنها دامداری است.
2 – آب و هوای کوهستانی:
ناهمواری ها، در تغییرات آب و هوایی سطح زمین، مانند جهت باد، میزان بارش و دما اثر عمده ای دارند که منجر به تشکیل آب و هوای معتدل کوهستانی یا سرد کوهستانی می شود . بر اثر صعود به ارتفاعات به ازاء هر هزار متر شش درجه کاهش دما داریم .
به علت ارتفاع در کوههای هندوکش، بابا، سفیدکوه، و ... با هوای بسیار سردی مواجه می شویم . بارش در این ناحیه اکثرا بصورت برف است که منبع اصلی تامین آب در نواحی پست تر است. آب و هوای کوهستانی بخش وسیعی از مناطق مرکزی و شمال شرقی افغانستان از جمله سالنگ شمالی و جنوبی ( کوههای بلند ) را فرا گرفته است.
3- آب و هوای مدیترانه ای:
مناطق شرقی کشور را تحت نفوذ خود دارد و در افغانستان دارای ویژگی های زیر است: تابستان آن خشک و بسیار گرم است، بارندگی آن بیشتر در ایام زمستان صورت می گیرد، متوسط درجه حرارت در تابستان از 22 درجه بالاتر می رود، مقدار بارندگی در طول سال و به ویژه در فصل زمستان از 250 میلمیتر بیشتر بوده و به 350 تا 400 میلیمتر نیز می رسد ( جلال آباد). بارندگی در نقاط مرتفع مانند سفید کوه به شکل برف و در نقاط همواره به صورت نزول باران صورت میگیرد. لغمان ، ننگرهار، پغمان،کنر دارای آب و هوای مدیترانه ای هستند. محصولات کشاورزی این ناحیه برنج، نیشکر، نارنج، پرتقال ( مالته )، لیمو شیرین ( سنتره ) ، چلغوزه ، گلابی ( امرت ) است.
4 – آب و هوای استپی:
( استپ به سرزمینهای گفته می شود که با فاصله از هم رشد کرده باشند، متوسط و فقیر )
این نوع و آب هوا قسمت وسیعی از افغانستان از جمله در شمال ، بغلان، قندوز، میمنه، و در جنوب قندهار ، پروان ، غزنی ، کابل و هرات را در بر گرفته است.
اختلاف دمای شبانه روز در این ناحیه از 20 درجه تجاوز می کند و گاه این تغییرات به 30 تا 35 درجه می رسد. میانگین میزان بارندگی در این ناحیه 300 میلیمتر است که اکثر در زمستان صورت می گیرد . به علت باران زیاد علفزارها و گیاهان فراوانی در این مناطق به خوبی رشد می کنند.
5 – آب و هوای موسمی:
ولایت پکتیا و پکتیکا و نواحی اطراف آن دارای این نوع آب و هوا می باشند. میزان بارندگی سالانه در این ناحیه 460 تا 680 میلیمتر می باشد.
در این ناحیه حتی در تابستان نیز باران می بارد. هوای مرطوب این ناحیه مساعدترین منطقه برای رشد گیاهان از جمله درخت ارچه، بلوط، نشتر، چلغوزه، قهوه و چای را فراهم ساخته است. جنگلهای انبوه و وسیع افغانستان در همین ناحیه واقع شده اند.
6 – آب و هوای تندرا آلپی:
( مناطق مرتفعی که ساحه جنگلها و درختان پایان پذیرفته و نباتات به شکل علف و بوته در آن روئیده باشد آن مناطق را ناحیه آب و هوای آلپی توندرا می نامند.)
این ناحیه در افغانستان از 2500 تا 3000 متر در ارتفاعات کوهها واقع شده و بیشتر مناطق غزنی و بامیان و نقاط مرتفع کوه بابا، سفید کوه، سیاه کوه شامل این نوع آب و هوا هستند. در این مناطق بسیار برف می بارد. زمستان بسیار سرد و تابستانهای معتدل دارد.
طبیعت افغانستان به خاطر بلندی‌های سر به فلک کشیده و رودخانه‌هایی که از آن سرچشمه می‌گیرد، زیباست و تنوع آب و هوا در آن مشهود است. زمستانهایش بسیار سرد (تا ۲۰ درجه زیر صفر) و تابستانهایش بسیار گرم (تا ۴۰ درجه بالای صفر) است. آب و هوا از یک استان به استان دیگر و از یک شهر به شهر دیگر تفاوت دارد. بارندگی نیز در نقاط گوناگون، متفاوت است و بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلی متر در نوسان است. این مقدار در مناطق شرقی بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ و در مناطق غربی و جنوب غربی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلی متر است در مناطق مرکزی به علت وجود بلندی‌ها و بارندگی بیشتر، هوا از نواحی دیگر سردتر است ولی در مناطق جنوبی و غربی به علت کمی بارندگی هوا گرمتر بوده دارای تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های معتدل تر است.
در مناطق کوهستانی به علت برف و یخبندان ارتباط روستائیان و قبایل نیمی از سال با یکدیگر می‌گسلد و آب وهوا تأثیر بسیار در پراکندگی و جدایی جمعیت دارد. منابع آب زیرزمینی افغانستان نسبتاً غنی است در شهر کابل آب در ژرفای ۳-۴ متری زمین قرار دارد؛ ولیکن به دلایل فنی، کمتر از آب زیرزمینی استفاده شده و عموماً مردم در اکثر نقاط افغانستان با مشکل کمبودآب (آشامیدنی - کشاورزی) روبرو هستند.

 





زمین شناسی افغانستان مقدمه تاریخی زمین شناسی افغانستان
هرچند تاكنون مطالعات زمین شناسی جامعی در افغانستان صورت نگرفته است اما از لحاظ تاریخی افغانستان دارای شهرت ز یادی در داشتن معادن و منابع غنی می باشد. از دوران باستان در بدخشان لاجورد، طلا ونمك و در قندهار و كابل و... مس و آهن استخراج می گردید. در قرون وسطی و در اوایل قرن ۲۰ نیز طلا در منطقه مقر،نقره و زمرد در پنجشیر، معادن متعدد آهن وسایر فلزات در نقاط مختلف و همچنین زغا لسنگ، نفت وگاز و... در مناطق مختلف كشور كشف شده است.
اولین بار زمین شناسان انگلیسی(گریس باخ و هایدن) در افغانستان مركزی وشمالی مشاهداتی انجام دادند وبعد ها زمین شناسان فرانسوی، (فیورون و همكاران) در سالهای ۱۹۲۶-۱۹۵۱ مناطقی در اطراف كابل را نقشه برداری زمین شناسی نمودند.
در دهه ۱۹۵۰ با تاسیس ریاست تفحص نفت و گاز مرحله مهمی از مطالعات زمین شناسی افغانستان آغاز شد. در ۱۹۵۸ زمین شناسان افغانی با همكاری كارشناسان روسی جستجوبرای كشف نفت و گاز طبیعی را با موفقیت به پایان رساندند. در این مطالعات برای اولین بار ساختار زمین شناسی منطقه با تهیه نقشه های زمین شناسی همراه شد.
در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ زمین شناسان فرانسوی(منزیه و لاپاران) حوالی كابل را نقشه برداری نمودند و از ۱۹۵۹ زمین شناسان آلمان غربی به كمك عكسهای هوایی كار تهیه نقشه زمین شناسی تمام نیمه جنوبی كشور را (با مقیاس ۱۰۰۰۰۰۰ :۱ )آغاز نمودند.
در ۱۹۶۳ ریاست “تفحص مواد مفیده جامد” تاسیس شد كه در ۱۹۶۵ به ریاست ”جیولوجی و معادن“ تغیر نام یافت .در این ریاست با همكاری زمین شناسان روسی، اكتشاف، ارزیابی و تخمین ذخایر معدنی زغالسنگ، سنگ آهن، طلا و لاجورد آغاز گشت. در نتیجه همین تفصحات معادن بزرگی همچون “ معدن آهن حاجیگك“ در منطقه بامیان و حوزه بزرگ زغالسنگ از پلخمری در شمال تا نزدیكی هرات در غرب و مواد با ارزش دیگر همچون باریت ، بریلیوم و... كشف گردید.
از ۱۹۶۵ مطالعات زمین شناسی وسیع و مهمی در مورد اكتشاف مواد معدنی مهمی چون سرب ، روی(جست) مس، طلا باریت ،ابرك ،سولفور، فسفریت ها، سینابر،زغالسنگ ، آبهای معدنی ، نمك طعام و مواد ساختمانی صورت گرفت. در ۱۹۷۳ ارزیابی جدیدی در مورد معدن بزرگ “ارگونیت“ در حاشیه جنوب غربی كشور و معادن مهم باریت در شمال هرات مورد اكتشاف قرار گرفت. در ۱۹۷۴ در منطقه لوگر(جنوب كابل)كمر بند مس دار بزرگی(مس عینك) كشف شد.
مهمترین مطالعات زمین شناسی افغانستان با تهیه نقشه زمین شناسی سراسر افغانستان در مقیاس ۵۰۰۰۰۰ :۱ و همچنین تهیه نقشه تكتونیكی كشور در دهه ۱۹۷۰ به انجام رسید.
از ۱۹۷۶ تا اوایل دهه ۸۰ گزارشات و مطالعات قبلی بصورت كتابها و مقالات متعددی منتشر شده، از جمله “ تكتونیك افغانستان“ اثر و.ا.سلاوین(۱۹۷۶) ، جیولوجی افغانستان اثر ولفارت و ویتكینت(۱۹۸۰) و “جیولوجی و مواد معدنی افغانستان“ كه توسط یك تیم روسی و افغانی بدنبال تهیه نقشه سراسری زمین شناسی افغانستان تدوین و به زبان روسی و انگلیسی در مسكو به چاپ رسید(۱۹۸۰).
در دهه ۸۰ با تشدید جنگها در افغانستان مطالعات زمین شناسی عمده و سراسری متوقف شد و لی كارهای پراكنده و موردی مخصوصا روی معادن كشف شده و بزرگ نزدیك به مركز كشور توسط متخصصین روسی دنبال گردید اما نتایج این مطالعات در دست نیست و احتمالا در روسیه بایگانی شده است. در دهه ۹۰ كار های زمین شناسی بكلی تعطیل شد و ساز مان زمین شناسی و معدن افغانستان در اثر جنگ آسیب جدی یافت. تنها در ۱۹۹۵ گری باورساكس(جواهر شناس آمریكایی) با همكاری بونیتا چمبرلن كتاب جالب “سنگهای قیمتی افغانستان“ را منتشر نمودند كه در واقع جدید ترین اثر قابل توجه در زمینه زمین شناسی و مواد معدنی این كشور می باشد.
در سال ۲۰۰۲ ، با آغاز دوران جدید در افغانستان به نظر می رسد كه دوران مهمی برای مطالعات زمین شناسی افغانستان در راه باشد اما دشواریهای مربوط به جنگ طولانی افغانستان هنوز هم مانع بزرگی بر سر این راه می باشد.

چشم انداز زمین شناسی افغانستان

زمین شناسی افغانستان از لحاظ سا ختمانی بسیار پیچیده و در هم تنیده است و اساسا شامل توالیهایی از روند های باریك سرزمین های شمالشرقی- جنوب غربی خرده های قاره ای به سن پالئوزویك تا ترشیری می باشد. این قطعات به سمت شمال حركت نموده و بطور مایل با توده قاره ای آسیا در حال برخورد است.
آخرین قطعه ای كه به این مجموعه در حال پیوستن است بلوك قاره ای بزرگ هندوستان است. برخورد مایل این قاره، سبب تغییراتی در روند های ساختمانی و یكسری گسل خوردگی(شكستگیها) و چین خوردگیها گردیده است. این مجموعه بلوكها و قطعات توسط زمین درز (سوچور) هایی كه در طول آنها افیولیتها دیده می شوند ، از همدیگر جداشده اند. اینها در ظاهر تنها بقایای پوسته اقیانوسی زیر رانده شده اند كه خود نشانگر فضاهای اقیانوسی با عرض (پهنای) نامشخص می باشند.
از لحاظ تشكیلات زمین شناسی، در افغانستان سنگهایی به سن پركامبرین تا كوارترنری و در نقاط مختلف جغرافیایی با سن و جنس متفاوت به چشم می خورد. بطور كلی در افغانستان سه منطقه اصلی شامل سنگهای رسوبی ضخیم موجود است:
۱) حوضه شمال(شمال افغانستان)
۲) جنوب غرب (حوضه رود خانه هلمند)
۳) منطقه كتواز(جنوب شرق)
توده های آذرین و دگرگونی، هر چند در سراسر كشور گسترش دارد اما بطور خاص در شرق و جنوب شرق كشور از وسعت بیشتری بر خوردار است : بدخشان، نورستان، لغمان، پروان، پغمان، نواحی اطراف كابل و نوار هایی در مناطق مركزی و جنوبی كشور.
از لحاظ سن، تشكیلات مربوط به پالئوزویك بالایی و مزوزوئیك در افغانستان از گسترش بیشتری برخوردار است.
از مشخصات بارز زمین شناسی ساختاری افغانستان، وجود یكسری گسلها و شكستگیهای عمده است كه مرز نواحی مختلف و ایالتهای زمین شناسی متفاوت را تشكیل می دهند. علاوه بر این روند های عمده، وجود عناصر ساختاری پراكنده در سراسر كشور نیز وجود دارد.

▪ ساختمان زمین شناسی افغانستان
منطقه وسیعی در افغانستان بین بلوك اورا زی در شمال و شبه قاره هند و عربستان در جنوب وجود دارد كه شامل چندین حوضه جغرافیای دیرینه و حوضه های ساختمانی می باشد كه بوسیله مجموعه بزرگی از سیستمهای گسلی بر جای مانده از خطواره های بزرگ تكتونیكی جداشده اند. این حوضه ها از شمال به جنوب عبارتند از :
الف) حوضه تركستان افغانستان – هندو كش كه در شمال توسط حوضه تاجیك از حوضه توران- تیان شان جدا گردیده است.
ب ) حوضه تركمن فراه رود در مركز و غرب افغانسنان
پ) حوضه رشته كوههای مركزی در مركز افغانستان
ت) حوضه بلوچ ، كه باعث رو راندگی بلوك هندوستان می گردد.
ج) گوه كابل، در محلی كه واحد های نا برجا(انتقالی) به حوضه بلوچ مر بوط می گردد و در حالیكه واحد های برجا به حوضه رشته كوههای مركزی مربوط می شود.
چ) كوههای پغمان و نورستان كه دارای شباهتها و قرابتهای غیر مشخصی با حوضه های تركستان- هندوكش و تركمن – فراه رود می باشد.
این حوضه ها تحت تاثیر كوهزاییهای زیر قرار داشته اند :
▪ پركامبرین
رخنمونهایی از دگرگونی، دگرشكلی و گرانیتی شدن مربوط به پروتروزویك در افغانستان شناخته شده است، مخصوصا مناطقی در نورستان(چمیروف و میرزاد،۱۹۷۲)، بدخشان(سلاوین،۱۹۸۴ و دسیو ۱۹۸۰)، كوههای پغمان(بولن ، ۱۹۷۲) و نواحیِ در گوه كابل (مینزیه،۱۹۷۷)، همگی به رخداد های پركامبرین نسبت به داده شده اند. توزیع این رخنمونها بیانگر این مطلب است كه اغلب حوضه های جغرافیای دیرینه و حوضه های ساختمانی افغانستان در زیرمجموعه سنگهای پروتروزویك كه احتمالا با سپر هندوستان، ایران مركزی و عربستان مرتبط است، قرار می گیرد.(ولفارت ۱۹۶۷ و اشتوكلین ۱۹۷۴).
▪ هرسینین
چینهای خمیده رو به جنوب، دگر گونی فشار بالا(بطور محلی همراه با گلاكوفان) و قسمتی از گرانو دیوریتهای موجود در هندو كش به ماقبل ویزین مر بوط می شوند( بولن و بوی ، ۱۹۷۷). این نشانه ها همگی مشخص كننده كوهزایی هرسینین می باشد. اما حوضه های جنوبی و مخصوصا حوضه های كوههای مركزی تحتد تاثیر این كوهزایی قرار نگرفته است(بلیز ۱۹۷۲ و بلیز و همكاران ۱۹۷۷).
رسوبات پا لئوزویك پیشین كه در شیب قاره ای پی سنگ تركستان افغانستان بر جای گذاشته شده است ، توسط این كوهزایی تحت تاثیر قرار گرفته است. سنگهای بازیكی و اولترابازیكی در درون توالیهای رسوبی امروزه بصورت آمفیبولیت و سرپنتین دیده می شود. این سنگها احتمالا نشانگر بقایای پوسته اقیانوسی از میان رفته ـ اقیانوس هندو كش- می باشند. در جنوب این اقیانوس ، كوههای پغمان و نورستان با سن پروتروزویك ،پی سنگ دیگری را تشكیل داده است.
طبق نظر بولن ، بستر اقیانوس هندو كش به زیر پی سنگ تركستان افغان فرو رانده شده است و در اثر برخورد بین پی سنگ تركستان افغان وپی سنگ پغمان – نورستان ، كمر بند هرسینین هندو كش حاصل شده است(بولن و بوی،۱۹۷۶ ) .
رشته كوههای پامیر شمالی۰ولاشف و كراچنكو ،۱۹۷۹) ، قراقروم شمالی(گانسر، ۱۹۶۴) و كون- لون(چانگ و چینگ، ۱۹۷۳) .از امتداد شرقی محتمل این كمر بند بوجود آمده است، در حالیكه كوههای بینالود(مجیدی ۱۹۷۸)در شمالشرقی ایران و بخشی از كمر بند های هرسینین اروپا ، احتمالا امتداد های غربی آن می باشد.
در هندو كش غربی، مخصوصا در رشته كوه بند بیان(فونتنات و همكاران، ۱۹۷۹) و در قسمت بالای دره غوربند(بولن وبوی، ۱۹۸۰)، كمربند هرسینین هندوكش، اثرات رخداد های تكتونیكی ویزئن را نشان می دهد. این رخداد ها ممكن است حاصل تشكیل شدن كمر بند هرسینین تیان شان باشد كه در خلال ویزئن بالایی تا كربونیفر میانی از بسته شدن فضای اقیانوسی تیان شان و نیز از نتیجه بر خورد بین پی سنگ تركستان افغان و پی سنگ توران بوجود آمده است (بورتمن ،۱۹۷۵، كراچنكو ۱۹۷۹). در نهایت، فضای اقیانوسی تیان شان احتمالا یك حوضه حاشیه ای از اقیانوس هندوكش تشكیل داده بوده است(بولن و بویکس ،۱۹۸۰).
▪ كیمرین پیشین
نشانه های مشخص رخداد های كیمرین پیشین در سه نقطه از افغانستان دیده می شود :
الف) لبه شمالی هندوكش (بولن و همكاران، ۱۹۷۷) كه دگر شكلیهای تر یاس بالایی و ژو راسیك زیرین بر روی رسوبات آتشفشانی- آواری نهشته شده در داخل یك ریفت اثر گذاشته و سپس با یك بالا آمدگی دنبال گردیده است. این منطقه كه “ زون دو آب“ نامیده می شود كمابیش بطور پیوسته در طول افغانستان ، از بدخشان تا مرز ایران ادامه دارد. این زون بطرف غرب در منطقه آق دربند در حوالی مشهد ظاهر می گردد و شاید بطرف شرق نیز تا پامیر و تبت كشیده شده است .
ب) سن هندوكش از ۲۰۰ تا ۲۲۰ میلیون سال تخمین زده شده است( دسیو و همكاران ، ۱۹۶۴ بلیز و دیگران ، ۱۹۷۰). ستیغهای گرانو دیوریتی تشكیلات پالئوزویك پامیر ، بدخشان و هندوكش غربی را قطع می كند . این ستیغهای گرانو دیوریتی احتملا در اثر فرورانش رو به شمال(متیو و همكاران ، ۱۹۷۹) یك پوسته اقیانوسی تریاسی مربوط به اقیانوس تركمن- فراه رود حاصل شده اند. كه در قسمت جنوبی حوضه تركمن- فراه رود توسط بلیز و همكاران (۱۹۷۸) شناسایی شده اند. از این رو ریفت(زمین درز) تریاسی شمال هندوكش بعنوان یك حوضه حاشیه ای اقیانوس تریاسی تركمن – فراه رود در نظر گرفته می شود.
پ) رشته كوههای مركزی كه در تریاس بالایی ظهور نموده اند، بدون دگر شكلی شناخته شده در یك وقفه چینه شناسی توسط بلیز و همكاران (۱۹۷۷) ، مشاهده شده است.
▪ كیمرین پسین
موارد مشخص كیمرین جدید توسط بلیز و همكاران (۱۹۷۸) از كوههای مركزی و توسط بولن(۱۹۸۰) از كوههای تركمن فراه رود گزارش شده است :
۱) چینهای ژوراسیك بالایی یا كرتاسه زیرین در حوضه تركمن فراه رود. این چینها رسوبات تر یاس تا ژوراسیك و سریهای افیولیتی نهشته شده در طول حواشی شمالی و جنوبی اقیانوس تركمن فراه رود را تحت تاثیر قرار داده است كه حوضه تركستان افغان – هندوكش و حوضه رشته كوههای مركزی را از هم جدا نموده است . این چینها اساسا بطرف شمال خمیدگی دارد.
۲) دگر گونی فشار متوسط شامل گلاكوفان. این دگرگونی در بخش جنوبی حوضه تركمن فراه رود وجود دارد و چینهای كیمرین جدید در آن دیده می شود كه بطرف جنوب زیاد می شود.
۳) گرانیتی شدن با سن تقریبی یكصد میلیون سال(مونتنات و همكاران،۱۹۷۹) كه در حوضه كوههای مركزی(در حاشیه شمالی آن) گسترش یافته است.
این نمودها یا مظاهر كوهزاییهای مختلف ممكن است بعنوان نتیجه فرورانش اقیانوس تركمن رود به زیر حوضه كوههای مركزی و برخورد حاصله مورد بررسی و توجه قرار گیرد. نشانه هایی از رخداد های كیمرین جدید نه تنها در حوضه تركمن –فراه رود دیده می شود ، بلكه بسیار دور تر از آن ، خصوصا در حوضه های تركستان افغان – هندوكش و كوههای مركزی نیز بدست آمده است. این نشانه ها و نمود ها كمربند كیمرین جدید را مشخص می كند كه اغلب افغانستان را در بر می گیرد. این كمر بند همچنین بداخل پامیر مركزی(دسیو، ۱۹۷۷ و ولاشف، ۱۹۷۷) گسترش می یابد بطوریكه در تبت این كوهزاییها باعث تقسیم آن به تبت شملی و جنوبی گردیده است .


كوهزایی آلپ
كل افغانستان بعنوان بخشی از كمربند آلپ محسوب میگردد :
رسوبات چین خورده تركستان افغان مربوط به مزوزویك – پالئوسن توسط رسوبات دگرشیب الیگو میوسن پوشیده میشود ( ویپرت ۱۹۶۴ ، چمیروف و میرزاد،۱۹۷۲ )، رخنمونهای كرتاسه حوضه تركمن – فراه رود و قسمتهایی از از كوههای مركزی كه توسط سیستم شكستگی همراه با راندگی ناگهانی ، شكسته شده اند (بلیز و۱۹۷۲ ، ۱۹۸۰)، تا رسوبات مزوزویك گوه كابل كه بداخل كرتاسه بالایی توسعه می یابد، همگی تحت تاثیر یك دگرگونی همزمان با تكتونیك كه از شرق به غرب افزایش می یابد قرار داشت(ماتیو و همكاران، ۱۹۷۸ ). این رسوبات بوسیله واحد های نابرجای متفاوت رورانده شده كه در بردارنده افیولیتهای تریاس – كرتاسه می باشد و همچنین اولترابازیتهای با سن نا مشخص الحاق شده به سفره روراندگی كابل را شامل می شود(منیزیه ۱۹۷۷).
بطور مشابهی رسوبات پالئوزویك – مزوزویك – سنوزویك پلاتفرم هندوستان بوسیله ملانژ های افیولیتی رورانده شده اند و همچنین توسط رسوبات تریاس – ژوراسیك پهنه روراندگی “خوست“ رانده شده اند. قسمت جلویی این پهنه روراندگی توسط پیشروی رسوبات پالئوسن بالایی – ائوسن رشته كوه سلیمان مسدود شده است.(كازاینو ۱۹۷۹).
علاوه بر این ، پالئوسن بالایی – میوسن حوضه “كتواز“ نیز كه بوسیله این پهنه روراندگی نگهداشته شده است ، نشان می دهد كه گسلهای مورب همزمان با رسوبگذاری و كوتاه شدگی در خلال زمان كوتاهی( ) در میوسن بوجود آمده است(مولنار و تاپونیه ۱۹۷۵ و كازاینو ۱۹۷۹) ، در نهایت، اغلب پدیده های مورفو لوژیكی آلپی سراسر كشور (منطقه) به سن میو – پلیوسن می باشد.
این حركات آلپ احتمالا از بسته شدن یك فضای اقیانوسی نتیجه شده است.(ماتیو ۱۹۷۸) كه امروزه بوسیله افیولیت، ملانژهای افیولیتی و رسوبات پلاژیك پهنه راندگی كابل و خوست مشخص می گردد و نیز ممكن است از برخورد حاصل بین هندوستان و با اوراسیا بوجود امده باشد.

▪ این بسته شدگی مشخصا در موارد زیر نقش داشته است :
ـ گسترش و تكامل حوضه های رسوبی ـ آتشفشانی كال آلكالن با سن ژوراسیك – كرتاسه در قند هار اورزگان و “كجو“ كه بعنوان حوضه های حاشیه ای تشكیل شده اند(بورده و همكاران ۱۹۷۹)
ـ تشكیل محور گرانودیوریتی در ارغنداب واقع در شمال قندهار باسن حدود یكصد میلیون سال(ویتكینت،۱۹۷۳)، وسپس تشكیل محور گرانودیوریتی “سپین بولدك“ در جنوب قندهار به سن پالئوسن(مونتنات و همكاران،۱۹۷۹) یك فرورانش همخوان با این رخداد ها به زیر كوههای مركزی روی داده است، در محل لبه جنوبی آن كه احتمالا از ژوراسیك بالایی تا سنوزوئیك پیشین فعال بوده است. این برخورد حاصل شده، مسول راندگی پهنه كابل و خوست می باشد كه قبل از پایان یافتن پالئوسن روی داده است. برای پهنه خوست این راندگی از غرب به شرق اتفاق افتاده،یعنی از یك فضای اقیانوسی بلوچ واقع شده در بین بلوك كابل و پلات فرم هندوستان بوجود آمده است.
در پهنه كابل این راندگی توسط بعضی از محققین به وارد شدن از غرب قلمداد نموده اند ، با فرض نمودن فضای اقیانوسی كوچك كابل در بین بلوك كابل و كوههای مركزی ، كه یك حوضه گسترش یافته از اقیانوس بلوچ بوده است.
ـ سن تشكیل پوسته اقیانوسی كه امروزه ناپدید شده است، هنوز نامشخص مانده است.
وجود این نوع پوسته در زیر رسوبات پلاژیك بلوچ از تریاس میانی محتمل است ،اما تاكنون بوسیله شواهد صحرایی به اثبات نرسیده است. با این وجود ، انطباق بین حوضه بلوچ و حوضه زاگرس (ریكو و همكاران، ۱۹۷۷) و نیز مابین حوضه بلوچ و سوچور ایندوس در “لاداخ“ ( باسوله ۱۸۷۸) با این تفسیر در توافق است.


ساختمان و ضخامت پوسته زمین درافغانستان
مطالعات ژئــوفیزیكی دقیق و كاملی در مورد تعین ضخــامت پوستــه و ساخــتار آن در افغانستان صورت گرفته ویا نتایج آن در دست نیست باا ین وجو د گ. پ. گارشكف(به نقل اسلاوین-۱۹۸۴) بااستفاده ازامواج زلزله مربوط به كانونهای عمیق زلزله ضخامت پوسته در ناحیه بدخشان را ۵۱ كیلو متر و در نواحی مجاور مانند پامیر سطح ((موهو)) را تا اعماق ۷۰-۷۵ كیلومتر تعین نموده است.
ضخامت لایه های رسوبی درافغانستان بشدت متغیر می باشد وازچنــــدصـــد مترتا ۲۰ كیلومتردرنوسان می باشد. بعنوان مثال در نواحی از مسیر رودخانه كوكچه (غرب فیــض آباد) ضخامت كلی جوانترین سنگهای رسوبی در حدود ۲۰ كیلومتر می باشد اما در نقاط دیگرمثل نورستان، بدخشان جنوبی و... سنگهای ماگمایی ودگرگونی درسطح زمین ظاهر می شوند. در پامیر ضخامت گرانیت به ۲۰ تا ۳۰ كیلومتر وضخامت بازالت به ۴۰ كیلومترهم می رسد. ضخامت پوسته درجنوب غرب افغانستان درحدود۴۰ تا ۵۰ كیلومتر می باشد.
ساختمان منتل(پوش هسته یا گوشته زمین) در شمال شرق افغانستان بیش از حد پیچیده و مبهم بوده و درآن بیش ازده لایه متفاوت از لحاظ خواص ژئوفیزیکی بر اساس سرعت اموج لرزه ای شناسایی شده است.
درمنتل بالا یی شمال شرق افغانستان دراعماق۱۱۰ تا ۲۴۰ كیلو متری یك لایه باسرعت كم مشخص شده است ولایه های دیگری دراعماق ۲۴۰ تا ۲۸۰ كیلومتری شناسایی شده كه فقط انتشار امواج عرضی از آنها گزارش شده است (سلاوین ۱۹۸۴).
● چینه شناسی و دیرینه شناسی
با توجه به نقشه زمین شناسی عمومی تهیه شده توسط کار شناسان افغانی و روسی با مقیاس ۵۰۰۰۰۰: ۱ ، به روشنی ملاحظه می گردد در افغانستان رسوبات و سنگهای با سنین تمامی دورانها و دوره های زمین شناسی در سطح زمین برونزدگی دارند:
▪ آرکئن و پروتروزویک
سنگهای این دورانها در نواحی شرقی افغانستان،شامل سنگهای دگر گونی مثل گنیس و... می باشند. علاوه براین از غرب کابل به امتداد سلسله کوه پاراپامیز نیز یک نوار با سن پرکامبرین وجود دارد. سنگهای ماگمایی همچون گرانیت با سن پروتروزویک نیز در این مناطق شناسایی شده اند.
▪ دوران پالئوزویک
رسوبات مربوط به دوران پالئوزویک در سلسله کوههای پاراپامیز و هندوکش گسترش زیادی داشته است ودر شرق کشور کوههای " واخان" نیز کلا از رسوبات این دوران تشکیل شده است. بعلاوهء رسوبات و سنگهای دوران پالئوزویک در بدخشان، بغلان، نواحی اطراف کابل و به طرف غرب در امتداد رشته کوههای سفید کوه وسیاه کوه تا حوالی هرات درغرب توسعه یافته است یک نوار دیگر ازاین رسوبات به طرف جنوب غرب ازحوالی کابل تانزدیکی رود خانه هلمند ادامه یافته است .
ـ کامبرین
در بدخشان شامل سنگهای آهکی دولومیت ها و ماسه سنگهاست. در نواحی دیگر سنگهای کامبرین را به سختی می توان از سنگهای پری کامبرین جدا نمود.
ـ اردویسین
رسوبات اردویسین در بدخشان شناسایی شده که شامل ماسه سنگهایی با فسیل تری لوبیت ها بوده وهمچنین در رود خانه لوگر رسوبات با فسیل براکیو پود های شاخص این دوره شناسایی شده است .
ـ سیلورین
درمناطق بدخشان، حوالی رودخانه لوگر ونواحی شرقی جلال آباد رسوبات این دوره گسترش زیادی داشته وشامل سنگهای آهکی و ماسه سنگ همراه با فسیلهای کرینوئید، ارتورسراس وبراکیوپودها می با شد.
ـ دونین
همراه با رسوبات دوره سیلورین بوده ودر حوالی کابل شامل سنگهای آهکی می باشد که با فسیلهای براکیو پودها، کرینوئیدها و مرجان ها همراه است. علاوه براین درشرق هرات در کوههای سفید کوه لایه های دونین همراه با مواد آتشفشانی به صورت بین لایه ای دیده می شود.
ـ کربونیفر
این رسوبات در مناطق بدخشان، جنوب غرب کابل، حوضه رود خانه هلمند و همچنین در شرق هرات مشاهده می شود که شامل ماسه سنگ، اسلانسهای گلی و سنگهای آهکی و رسی می باشد. در نواحی هرات و در بعضی مناطق دیگر در این رسوبات لایه های زغال دار کشف شده است.
ـ پرمین
رسوبات و سنگهای این دوره در اکثر مناطق افغانستان گسترش زیادی دارد. در حوالی کابل و حوضه رود لوگر، شامل سنگهای آهکی می باشد ولی در حوضه هریرود، علاوه برسنگ آهک، شامل ماسه سنگها و کنگلومرا های سرخ، سبز، و خاکستری و سنگهای رسی می باشند. در این رسوبات میکروفسیلهای بزرگ از جمله فرامینفر ها و براکیوپود ها، مرجانها به فراوانی یافت می می شوند. بطور کلی ضخامت رسوبات پالئوزویک در افغانستان در حدود ۱۰ هزار متر می باشد.
▪ دوران مزوزوئیک
سنگهای به سن مزوزئیک، بیش از همه در شمال افغانستان گسترش یافته است، مخصوصا در قسمتهای شمالی کوههای هندوکش، ترکستان افغان، پاراپامیز و نیز در نواحی غربی کشور در حوضه فراه رود بخوبی مشاهده و مطالعه شده است.
۱) تریاس)
در بدخشان(قطغن)، نواحی شمالی کوه بند ترکستان، منطقه کابل، شرق هرات، حوضه لوگر و... ترکیب این رسوبات بسیار متغیر و متفاوت می باشد، در بدخشان از لایه های ضخیم ماسه سنگی و سنگهای رسی و کنگلومرا تشکیل شده در حالکه در نواحی کوه بابا و نیز منطقه هرات رسوبات این دوره همراه با سنگهای آتشفشانی می باشد. د رمنطقه کابل و شمال قند هار نیز بطور کامل از کربناتهایی چون سنگ آهک و دولومیت تشکیل شده است.
۲) ژوراسیک)
در شمال هندوکش، بغلان، شمال قندهار و جنوب کوههای پاراپامیز غربی گسترش زیادی داشته و در شمال از تناوب ماسه سنگهای همراه با عدسیها و طبقات زغالدار تشکیل شده است. علاوه بر این لایه های گچی، آنهیدریت و نمک طعام نیز به وفور یافت می شود.
۳) کرتاسه)( تباشیر)
ـ رسوبات این دوره نیز در اکثر مناطق افغانستان گسترش فوق العاده زیادی دارد:
در شمال کوه بند ترکستان، قسمت علیای رود مرغاب، سرپل و بند بابا در جنوب کشور نیز این رسوبات تقریبا در تمام منطقه " هزارجات" ، فاصله بین دو رود هلمند و هریرود را پوشانده است. در ستون چینه تیپیک این دوره در قسمت پائین شامل کنگلومرا ها و ماسه سنگها و فلیش است که بعضا سنگهای آتشفشانی نیز مشاهده می گردد. در قسمت بالایی این ستون بیشتر شامل سنگ آهک و سنگهای رسی دیده می شود. در حوالی هرات بعضا لایه های رنگارنگ گچ دار نیز به این مجموعه اضافه می گردد.
▪ دوران سنوزوئیک
بطور عمده رسوبات این دوران در نواحی پست منتهی الیه شمالی و جنوب غربی کشور، یعنی در دشتهای شمال، در حوالی شاهراه هرات- قندهار، دشت مار گو، ریگستان نیمروز ، دشت اربو و…، در جنوب شرقی کشور در شمال کوههای سلیمان نیز این رسوبات دیده می شود.
۱) پالئوژن)
رسوبات این دوره در در شمال افغانستان شامل "میر گل ها" سنگهای رسی، سنگهای آهکی می باشد که بعضا با سنگهای آتشفشانی مانند آندزیت، بازالت و توف همراه است که این وضعیت در نواحی مرکزی و غربی افغانستان نیز مشاهده می گردد. در نواحی جنوب شرقی و حوالی کوههای سلیمان، رسوبات این دوره با نام عمومی "فلیش" یاد می شوند که شامل تناوبی از ماسه سنگها و سنگهای رسی می باشند.
۲) نئوژن)
رسوبات این دوره در شمال افغانستان از ضخامت بیشتری بر خور دار است و شامل کنگلومرا ها، ماسه سنگها و گلسنگها می باشند. در نواحی غربی کشور ماسه سنگهای سرخ و سنگهای نفوذی آذرین دیده می شود. در حوالی کابل، بامیان و جلال آباد طبقات ضخیم و رنگی کنگلومرا ها، ماسه سنگها و سنگهای رسی که بعضا با لایه های گچی نیز همراهند، برونزد دارند.
▪ کوارترنری( آنتروپوجین)
رسوبات این دوران که شامل رسوبات عهد حاضر نیز می گردد، هرچند که درسیستم روسی با نام "آنتروپوجین" ( بعلت ظهور انسان در این دوران) یاد می شود ولی نام "کوارتر نری" از شهرت بیشتری برخوردار است.
رسوبات این دوران بصورت یک پوشش نه چندان ضخیم نواحی فرورفته و مناطق بین کوهها را پر نموده است. در نواحی شمال در ساحل رود آمو، در جنوب شرق در مناطق بین گردیز و غزنی و قندهار و نیزدر مجرای پایین هریرود از گسترش زیادی برخور دار است. علاوه بر این در بیابانهای غربی و جنوبی کشور رسوبات این دوران توسعه فراوانی دارد. جوانترین سنگهای آتشفشانی افغانستان نیز به این دوران تعلق دارد، مثل آتشفشان "خانشین" در نیمروز، کوه اربو و آتشفشانهای نواحی شرقی شهرغزنی در دشت ناوور.
جنس این رسوبات شامل کنگلومرا های نرم ، ماسه سنگ، رسوبات بادی و مخروطهای رود خانه ای می باشد. در کوههای هندوکش رسوبات یخچالی دوران چهارم نیز به چشم می خورد. در نواحی پست شمال کشور، رسوبات لسی بادی نیز از گسترش قابل توجهی بر خور دار است




گونه های جانوری افغانستان

در جنگل های شرق افغانستان (نورستان ،پکتیا ،ننگرهار ) حیواناتی از قبیل شیر ،پلنگ ،میمون ،سنجاب ،شغال، خرس ،گرگ ،خرگوش ،انواع آهو و غیره ..زندگی می کنند. در افغانستان پراکندگی پلنگ ،بز کوهی و آهو تقریبا یکسان است.
پلنگ جز در مزارع و دشتها ،در تمام نقاط افغانستان (بخصوص در دره ی هاجر ولایت بامیان )هر جا که طعمه های مناسب مانند بز کوهی، گراز ،قوچ ،آهو و غیره وجود داشته باشد زندگی می کند.
ببر در سالهای گذشته در نیزارهای کرانه ی آمو دریا و شمال غرب افغانستان( مرغاب ) زندگی می کرد که به سبب کاهش طعمه ها ی اصلی این جانور یعنی آهو ،گورخر و... و شکار بی رویه ی آن ،نسل آن منقرض شده است. پلنگها و سیاه گوشهایی که در ارتفاعات مرکزی افغانستان می زیستند، پشک کوهی و دشتی، روباه سرخ، روباه دشتی، شاه روباه، راسو، سمور، دله خفک و غیره که در نقاط مختلف افغانستان زندگی می کنند، در سالهای اخیر به سبب تجارت فزاینده ی پوست، به صورت بی رویه شکار شده اند. شکار بی رویه ی آنها به وسیله تله، تفنگ، تور و ... باعث کاهش تعداد این حیوانات شده است. از طرفی، افزایش سریع جمعیت جوندگان و موشهای صحرایی ، کشاورزی در استپ های افغانستان را با مشکلات جدی روبرو ساخته است.
گسترش کشاورزی، کاهش شمار جانوران شکارچی، به ویژه گربه وحشی و روباه و اوضاع جوی مناسب با زندگی جانوران جونده از جمله دلایل این افزایش به شمار می روند.
انواع خزندگان مانند مارها که در کشور 27 نوع آن و سوسمارها که 23 نوع آن شناسایی شده است، در همه نقاط دیده می شوند. انواع ماهی ها از قبیل قزل آلا ( خال ماهی ) ، کپور ( شیر ماهی ) ، مار ماهی و ... در آبگیرها ، تالابها و رودهای افغانستان مانند آمو دریا، هیرمند و دریاچه های هامون، بندامیر و ... به وفور یافت می شوند. این ماهی ها در سالهای اخیر به شکل بی رحمانه ای و با استفاده از مواد منفجره صید شده اند . ادامه این وضع ، باعث بهم خوردن تعادل موجود در محیط زیست می گردد.
به طور کلی حیواناتی که در افغانستان زندگی می کنند، عبارتند از: شیر، پلنگ، سیاه گوش، خرس سیاه و قهوه ای، گربه ی وحشی، گرگ، روباه، شغال، کفتار ، گراز، خوک، میمون، سنجاب، خارپشت، سنگ پشت، سمور، راسو، خرگوش، دله خفک، انواع بز کوهی، قوچ، گوزن، آهو و ...
در افغانستان 450 نوع پرنده شناخته شده است که تقریبا نیمی از آنها در ناحیه استپی زندگی میکننند. برخی از پرندگان هرگز محل زندگی خود را ترک نمی کنند. اما بعضی دیگر اقدام به مهاجرتهای دور و دراز چند هزار کیلومتری می کنند.
تنوع اقلیمی و آب و هوایی، پستی و بلندی ها، منابع سرشار آبها سطحی و پوشش گیاهی مناسب و فراوان ، زمینه های زیست انواع وحوش و پرندگان بومی، مهاجر و همچنین انواع آبزیان را در افغانستان فراهم کرده است.
یکی از زیستگاههای مهم پرندگان در افغانستان دریاچه ی آب ایستاده و تالاب ناور در ولایت غزنی است که بیش از نوع از پرندگان آبزی در آن زندگی و رفت و آمد می کنند. دُرنای سفید سیبریایی که از پرندگان کمیاب است، در راه بازگشت از هند به محل زاد و ولد خود در رودخانه اُب ( روسیه ) ، در دریاچه ی آب ایستاده غزنی توقف می کند. انواع بسیاری از پرندگان از جمله اردک وحشی، غاز، پرستو، جل، بودنه، کبک، تیهو، شاهین، باشه و ... همچنین در حدود 20 هزار فلامینگو ( غاز حسینی ) در کرانه ها و تپه های اطراف این دو ناحیه تخم گذاری می کنند.
دشت ناور ( 3200 متر ) مرتفع ترین محل زاد و ولد فلامینگو در جهان است. دریاچه آب ایستاده غزنی در فصل بهار و تابستان، محل زندگی و پذیرای بسیاری از پرندگان است که در فصل پاییز و زمستان به سوی نواحی گرم هندوستان، حوزه رودخانه سند ، ایران و آفریقا مهاجرت می کنند.
دریاچه هارون صابری و پوزک، درامتداد مرز افغانستان و ایران ، زیستگاه وسیع و مهم برای بسیاری از پرندگانی است که همه ساله زمستان را در آنجا سپری می کنند. درحدود 190 گونه پرنده در دریاچه ی هامون و مناطق اطراف آن دیه می شود و در سال 1356 شمسی ، بیش از هفتصد هزار پرنده ی آبزی و مهاجر در این دریاچه وجود داشته است. پرندگانی مانند دراج، توغدری، بقره قره، جل، اگن، تیهو، عقاب، سنقر، کرکس و ... در حوالی دریاچه فراوان است. همچنین پرندگان مهاجری که از سیر دریا یا آسیای میانه به طرف هندوستان مهاجرت می کنند، مدتی را در دریاچه ی بند امیر می گذرانند.
در کوههای بابا بیش از 150 نوع پرنده وجود دارد. تنگه ی سالنگ در پاییز و بهار معبر عمده ای است برای زیادی از لک لکهای سفید وسیاه، سارها، و گونه های بی شماری از پرندگان دیگر ، که از زیستگاه های زمستانی خود به مناطق شمالی مهاجرت می کنند.
جنگلهای شرق کشور ( نورستان، پکتیا و ... ) آشیانه ی بسیاری از پرندگان هیمالیایی می باشد. انواع پرنده هایی چون قرقاول، طوطی، مینا، بلبل، کبک، سی سی، هدهد، باز، باشه ، زاغ، جغد ، کبک زری و ... در این جنگلها زندگی می کنند.
همچنین تالابهای کشور ، زیستگاه های مهمی برای تعداد بی شماری از گونه های مختلف پرندگان بوده و محل امن و مناسبی ( بویژه در فصل زمستان ) برای آنان به شمار می رود. این پرندگان با حضور خود در منطقه، علاوه بر منافع اقتصادی، باعث تنوع چشم اندازهای طبیعی می گردند. پرندگان تاثیر زیادی نیز بر سایر حشرات و جوندگان موزی و زیانکار داشته و به بهبود بهداشت محیط کمک می کنند. در سالهای اخیر نابودی نی و پوشش گیاهی درون دریاچه ها، سیل، شکار بی رویه و جمع آوری تخم پرندگان، زیستگاه ها و زندگی آنان را تهدید می کند.
تالاب اشکمش در ولایت تخار، تالاب غور در ولایت فراه، تالاب غوری در ولایت بغلان، تالاب بغلان در ولایت بغلان، تالاب نور در ولایت غزنی، تالاب محمد در ولایت قندهار، دریاچه ی بند امیر در ولایت بامیان و بسیاری از نقاط دیگر مانند کوههای شمال شرقی و غربی و جنگلهای بدخشان از زیستگاههای مهم پرندگان مختلف به شمار می آیند.
کبک ، تیهو، بودنه، لک لک، فاخته، قمری، بلبل، سی سی، کلنگ، سیاه سینه، کبوتر ، زاغ، شاهین، کرکس، غاز، شاهین، عقاب ، جل، باز، هدهد، نیله زاغ، باشه، سائره، قره سینه، مرغابی، موسیچه، کل مرغ، مینا، طوطی، جغد و ... از پرندگانی هستند که در افغانستان زندگی می کنند.

 




پوشش گیاهی افغانستان

در جاهای مختلف افغانستان پوششهای گیاهی متنوعی می توان دید. عوامل آب و هوایی و جنس خاک در پراکندگی رویشهای گیاهی کشور نقش به سزایی دارند.
- در شمال افغانستان درخت های تبریزی و بید ، درختچه های گز و انواع نی در بستر دره ها و در کناره رودها ( به خصوص سواحل جنوبی آمودریا ) چمن زارهای پوشیده از علف ، بوتهای کوچک درمنه و درختهای پراکنده ی پسته می رویند .
- در مناطق کوهستانی افغانستان از قبیل هندوکش ، کوه بابا ، سفید کوه ، فیروز کوه و ... در ار تفاع بیش از 4000 متری برف های دائمی مسلط هستند و عموما گیاهی وجود ندارد. ولی در داخل دره ها و کوه پایه ها ، عموما درختان چنار به صورت پراکنده فراوان است . تنها در مناطق مرکزی افغانستان ،درسال 1378 شمسی درحدود بیست میلیون درخت چنار وجود داشته است که از چوب آن برای ساخت مساکن و غیره استفاده می شود .دامنه ی این کوه ها دارای مراتع غنی هستند که در فصل گرم سال چراگاه میلیون ها دام می باشد .
- در شرق و جنوب شرقی افغانستان متنوع ترین پوشش گیاهی دیده می شود. در جنگلهای این ناحیه درختان سوزنی برگ مانند درخت لمنز، نشتر، سرپ، جلغوزه، ارچه و غیره و درختان پهن برگ مانند بلوط، زیتون و ... دیده می شود. در افغانستان میلیونها درخت زیتون خودرو در ولایات پکتیا، ننگرهار، لغمان و کنرها وجود دارد، که به ویژه در نورستان یک ناحیا نسبتا وسیع در حدود 2000 هکتار از اراضی را اشغال کرده است. علاوه بر آن کوه های منطقه نورستان، پوشیده از درختان بلوط ، صنوبر، سرو آزاد، عرعر، چهار مغز و ... می باشد.
- در شمال و شمال غربی کشور جنگلهای پسته به صورت انبوه وجود دارند. جنگلهای پراکنده و بوته ای، بنا بر مساعدت آب و هوا به صورت پراکنده در دامنه ی کوهستان ها و دشتها، در نقاط مختلف کشور می رویند.
در جنوب و جنوب غربی کشور که دارای آب و هوای گرم و خشک است، مقدار بارندگی در طول سال خیلی کم بوده و از 100 میلی متر فراتر نمی رود. همچنین در بیابانهای این ناحیه مانند دشت مارگو، ریگستان و دشت بکوا و جنوب گرشک ، ولایت نیمروز، جنوب فراه گیاهانی می رویند که در برابر خشکی و گرمای هوا، جنس نامساعد خاک و شوری ناشی از تبخیر آب مقاومند. از جمله ی این گیاهان، درمنه، بوته های تاغ و سیف، درختچه ی گز و بوته های خاردار را می توان نام برد.

جنگلات طبيعي افغانستان
البته تمامي كوههاي افغانستان جنگلداراست به استثناي كوههاي غربي كه عاري از جنگل مي باشند. جنگلات افغانستان عموما به دو دسته تقسيم مي شوند، ميوه دار و غيرميوه.
در نواحي بدخشان ،قطغن كناره هاي آمودريا ،جنگلات انبوهي وجود دارد. مثلا در كوههاي قره باتر ، نهرين ،دوشي و كيله گي ،غوري ،تاله و برفك ،نيك پي ،‌ عنبركوه،‌خان آباد ،دره اشكمش ، كوه ممئي ،تالقان ،كشم، درايم ، چاه آب، حصص جرم علاوه بر ديگر اشجار پسته و بزغنج نيز وجود دارد . علاوه بر آن در نواحي بادغيس پسته زاري وجود دارد كه كمتر از پسته زار خان آباد نيست.
كوههاي پنج شير ،نجراب ، تكاب ، نورستان ، كنرها ،سفيد كوه ،جاجي ،چمكني ، منگل ، مچلغو ،طوطي خيل ،جدران ، ارگون ، تني ، درگي ، زمبر، للندر، گربزو و.... نيز داراي هر نوع درخت ميوه دار از قبيل جلغوزه ،امروك ، بادام، جوز، انگور ، سيب و غيره مي باشد و جنگلاتي كه در كوههاي كنر و نورستان وجود دارد عمرشان به 400 سال مي رسد.

ساحه جنگلي افغانستان
1- علاقه كنر 18000 هكتار مساوي به 180 ميلومتر مربع
2- علاقه جنوب بار گندي 12000 هكتار مساوي به 120 كيلومتر مربع
3- علاقه شمال بار گندي 11000 هكتار مساوي به 110 كيلومتر مربع
4- علاقه گرمسالك 39000 هكتار مساوي به 390 كيلومتر مربع
5- علاقه پارون 49000 هكتار مساوي به 490 كيلومتر مربع
6- علاقه كامديش 18000 هكتار مساوي به 180 كيلومتر مربع
7- علاقه پاشگل 14000 هكتار مساوي به 140 كيلومتر مربع
8- علاقه بريكوت 10000 هكتار مساوي به 100 كيلومتر مربع
9- علاقه اسمار 23000 هكتار مساوي به 230 كيلومتر مربع
مجموع : 194000 هكتار مساوي به 1940 كيلومتر مربع

 




نمایی از تپه های ولایت کندوز در شمال افغانستان
نمایی از جنگلات پسته ولایت بادغیس در شمال افغانستان
 


نابودی جنگلات طبیعی درولایت بغلان