اقوام ساکن در افغانستان
افغانستان كشوري است كه داراي گروههاي قومي متعدد كه برخي از اقوام آن، هنوز ناشناخته است. البته مردم شناسان تلاشهاي فراوان نمودند و نتايج خوبي را در اين زمينه نشان ميدهد. از جمله مردم شناسان «اروين، اورال» و همكارانش، تعدادي 55 قوم را در افغانستان شناسايي كردهاند.
گروهی از محققان افغانستان را موزه ای از نژاد و ملل گوناگون می دانند که سکنه فعلی آن بازماندگان دو نژاد عمده هستند:
نژاد سفید: شامل پشتون ها، تاجیکها ، هزارها ،نورستانیها و ...نژاد زرد : شامل ازبکها ،ترکمنها ،قرقیزها ،مغولها ،و ...
نژاد سفید: شامل پشتون ها، تاجیکها ، هزارها ،نورستانیها و ...نژاد زرد : شامل ازبکها ،ترکمنها ،قرقیزها ،مغولها ،و ...
نقشه اقوام افغانستان
پشتونها ( افغانها – پاتانها ):
اين تبار عمدتاً در شرق و جنوب و بعضي از آنها در شمال و غرب كشور زندگي ميكنند، جمعيت آنان در حدود 30 درصد از كل جمعيت افغانستان برآورد شده است، زبان اين قوم، پشتو و از شاخههاي زبان هند و اروپايي است. اين طايفه اكثراً پيرو مذهب حنفي از مذاهب اهل سنت هستند، اما در بین آنها پشتونهای شیعه نیز زندگی می کنند.
اين تبار عمدتاً در شرق و جنوب و بعضي از آنها در شمال و غرب كشور زندگي ميكنند، جمعيت آنان در حدود 30 درصد از كل جمعيت افغانستان برآورد شده است، زبان اين قوم، پشتو و از شاخههاي زبان هند و اروپايي است. اين طايفه اكثراً پيرو مذهب حنفي از مذاهب اهل سنت هستند، اما در بین آنها پشتونهای شیعه نیز زندگی می کنند.
پشتونها به لحاظ ساختار درون قومي به دو طايفه (قبيله) بزرگ «غلزايي یا غلجه زایی» و «دراني یا ابدالی» منشعب ميشوند، كه از دير زماني رقابت بر سر قدرت سياسي، ميان اين دو طايفه وجود داشتند، همين امر جنگهاي قومي متعددي را موجب گشته است، از تأسيس حكومت افغاني در سال 1126ش. به دست احمدخان ابدالي حكومت افغانستان تحت سلطه درانيها بود كه آنها نيز به دو تيرهي «سدوزايي» و «بارك زايي» تقسيم گرديد.
طايفه «غلزايي» هرچند در ساختار قدرت سياسي مشاركت داشته، اما هيچگاه حكومت انحصاري را چون رقيب خود در دست نداشته است. اما پس از كودتاي ماركسيستي، سال 1357ش. بود كه با سقوط سلسلهي «بارك زايي» حاكميت سياسي در اختيار طايفهي ديگر از پشتونها (غلزايي) قرار گرفت. بدين ترتيب ساختار قدرت سياسي تنها خود را در برابر مطالبات قبيلهي رقيب از اقوام پشتون پاسخگو ميدانست و نوعي انحصار سياسي را شاهد بوده است كه بر اساس آن اقوام غير پشتون از مشاركت سياسي در اين ساختار محروم بودهاند.
نحوه تقسیم اقوام این دو ایل بزرگ پشتون به شرح زیر است:
قوم درانی ( ابدالی ):
الف: زیلوک : که خود شامل اقوام الکوزی، اچک زی، پوپلزی، بارکزایی می شود
ب : پنج پاو : که خود شامل نورزایی، علی زایی و اسحاق زایی است.
قوم درانی ( ابدالی ):
الف: زیلوک : که خود شامل اقوام الکوزی، اچک زی، پوپلزی، بارکزایی می شود
ب : پنج پاو : که خود شامل نورزایی، علی زایی و اسحاق زایی است.
قوم غلجه زایی ( غیلزایی ):
الف : تورانی : کوتک و احمد زی
ب : بورانی : کوتک، وبابی
الف : تورانی : کوتک و احمد زی
ب : بورانی : کوتک، وبابی
نقشه پشتونستان
هزارهها:هزارهها كه تقريباً 25 درصد از كل جمعيت افغانستان را تشكيل ميدهند، طبق نظريههايي اين تبار از بوميان اصلي اين سرزمين ميباشند. در گذشته اكثريت آنان در مركز افغانستان موسوم به منطقه هزارهجات ميزيستند، اما امروزه در اكثر مناطق اين كشور زندگي ميكنند.
هزاره ها از قدیمی ترین ساکنان این سرزمین هستند و دومین قوم بعد از پشتونها. بعضی از محققان هزاره ها را از بازماندگان قوم مغول می دانند ولی شاید بتوان گفت که هزاره ها ترکیبی از نژادهای ایرانی و مغولی باشند.
هزاره ها از قدیمی ترین ساکنان این سرزمین هستند و دومین قوم بعد از پشتونها. بعضی از محققان هزاره ها را از بازماندگان قوم مغول می دانند ولی شاید بتوان گفت که هزاره ها ترکیبی از نژادهای ایرانی و مغولی باشند.
صرف نظر از ريشههاي تاريخي آن و مباحث مربوط به تبارشناسي، هزارها عمدتاً پيرو مذهب اماميه اثناعشري هستند و عده کمی از آنها که سنی مذهب هستند در قسمتهای بدخشان ، پنجشیر، بادغیس، و نوربند زندگی می کنند.
هزاره ها به زبان فارسي (دري) تكلم ميكنند، مهاجران اين قوم كه به دليل ظلم و بيدادگري امير عبدالرحمن خان، در سالهاي 1257 تا 1280ش. جلاي وطن كردهاند، در خراسان فعلي ايران و بلوچستان پاكستان متوطن گشتند و از نظر سياسي، هزارههاي شيعي، كاملاً در انزواي سياسي قرار داشتند تا اجلاس «بن» كه در سال 1380ش. برگزار گرديد، كمترين سهمي در ساختار قدرت سياسي اين كشور را نداشتند. البته در دوره كمونيستها نيز تا حدودي به مقامات بالاي حكومتي راه يافتهاند، از جمله صدارت سلطانعلي كشتمند... در دهه 1270ش. در پي اجراي سياستهاي تبعيض قومي و مذهبي عبدالرحمن خان، آنان زير فشار شديد دستگاه حكومتي قرار داشتند، كه به عنوان سياست استراتژيك صاحبان بعدي قدرت در اين كشور قرار گرفت.
هزاره ها به زبان فارسي (دري) تكلم ميكنند، مهاجران اين قوم كه به دليل ظلم و بيدادگري امير عبدالرحمن خان، در سالهاي 1257 تا 1280ش. جلاي وطن كردهاند، در خراسان فعلي ايران و بلوچستان پاكستان متوطن گشتند و از نظر سياسي، هزارههاي شيعي، كاملاً در انزواي سياسي قرار داشتند تا اجلاس «بن» كه در سال 1380ش. برگزار گرديد، كمترين سهمي در ساختار قدرت سياسي اين كشور را نداشتند. البته در دوره كمونيستها نيز تا حدودي به مقامات بالاي حكومتي راه يافتهاند، از جمله صدارت سلطانعلي كشتمند... در دهه 1270ش. در پي اجراي سياستهاي تبعيض قومي و مذهبي عبدالرحمن خان، آنان زير فشار شديد دستگاه حكومتي قرار داشتند، كه به عنوان سياست استراتژيك صاحبان بعدي قدرت در اين كشور قرار گرفت.
هزارهها در برابر تهاجمات خارجي همواره از افغانستان دفاع نمودند و تا كنون هيچ نيروي استعماري نتوانسته است قلب افغانستان را تسخير كند، مبارزات اين مردم عليه استعمار انگليس در گذشته و مبارزات امروزيشان عليه نيروهاي متجاوز روسي گواه بر اين حقيقت است و حتي از دورترين زمانها تا جايي كه تاريخ به ياد دارد، هزارهها سدّ استواري در برابر تهاجمات خارجي بودهاند، چنانچه در برابر حملات: كوروش، اسكندر، چنگيز، تيمور و شيباني، از خود مقاومت عجيبي نشان دادهاند.
تاجيكها:اين تبار به لحاظ موقعيت اجتماعي و سياسي، سومين گروه قومي در افغانستان محسوب ميشود كه جمعيت اين قوم 6/20% جامعه افغانستان را تشكيل ميدهند. آنان به زبان فارسي تكلم ميكنند و اين قوم از اقوام آريايي است كه دير زماني است كه در مناطق مختلف كشور به ويژه شمال و شمال شرقي افغانستان، ساكن هستند و به لهجه تاجيكي كه از لهجههاي زبان فارسي است تكلم ميكنند و با سكونت در شهرها و روستاها به كشاورزي، باغداري و دامداري اشتغال دارند، به رغم انحصار حكومت سياسي، اين تبار به طور محدود، در ساختار قدرت سياسي سهيم بودهاند.
تاجیکها اکثرا زندگی ایلی و قبیله ای را تا حدی رها کرده وروش پیشرفته و شهرنشینی را اختیار کردند که به چهار گروه تقسیم می شوند:1 - هراتی فارسی زبان: در هرات و اطراف آن زندگی می کنند و نصف شیعه و نصف دیگر سنی مذهب هستند . شغلشان اکثرا زراعت ،تجارت ّ، مالداری صنعت و اموراداری هست 2 - دری زبانهای منطقه ترکستان: محدوده شهرهای شمالی کشور مانند مزار شریف ،قندوز ،بغلان ،و....را شامل میشود . بیشتر با تاجیکها و ازبکها آمیخته شده اند و اکثریت سنی مذهب هستند
3 – تاجیک کوهستانی: در نقاط مرتفع دامنه های هندوکش و پامیر زندگی می کنند ،بسیار کم اختلاط نژادی پیدا کرده اند . اکثرا سنی مذهب هستند و تا مرز چین گسترش یا فته اند .
4- تا جیکهای نیمه کو چی: در دوره شکاری زندگی زندگی می کنند بیشتر سنی مذهب و شیعه مردم هزاره می باشند.
تاجیکها اکثرا زندگی ایلی و قبیله ای را تا حدی رها کرده وروش پیشرفته و شهرنشینی را اختیار کردند که به چهار گروه تقسیم می شوند:1 - هراتی فارسی زبان: در هرات و اطراف آن زندگی می کنند و نصف شیعه و نصف دیگر سنی مذهب هستند . شغلشان اکثرا زراعت ،تجارت ّ، مالداری صنعت و اموراداری هست 2 - دری زبانهای منطقه ترکستان: محدوده شهرهای شمالی کشور مانند مزار شریف ،قندوز ،بغلان ،و....را شامل میشود . بیشتر با تاجیکها و ازبکها آمیخته شده اند و اکثریت سنی مذهب هستند
3 – تاجیک کوهستانی: در نقاط مرتفع دامنه های هندوکش و پامیر زندگی می کنند ،بسیار کم اختلاط نژادی پیدا کرده اند . اکثرا سنی مذهب هستند و تا مرز چین گسترش یا فته اند .
4- تا جیکهای نیمه کو چی: در دوره شکاری زندگی زندگی می کنند بیشتر سنی مذهب و شیعه مردم هزاره می باشند.
ازبكها:اين تبار از اقوام ترك تبارند، در نواحي شمال افغانستان ساكنند و عمدتاً در شهرهاي: مزارشريف، شبرغان، ميمنه، خان آباد، قندوز و... سكونت دارند، جمعيت آنان با ديگر اقوام ترك تبار 20 درصد كل جمعيت كشور برآورد شده است.
ازبكها از اعقاب تركان زرد پوست آسياي مركزي ميباشند و به مشاغل چون: كشاورزي و دامداري اشتغال دارند و به زبان ازبكي، كه زبان مادري اين قوم است، تركيبي از واژههاي تركي است. از نظر سياسي، اينان نيز چون ديگر اقوام از حكومت محروم بوده و همواره تحت فشار قرار داشتهاند، به همين علت در فقر و محروميت ميزيستهاند و از نظر مذهب اكثريت اين قوم سني مذهبند.
ازبكها از اعقاب تركان زرد پوست آسياي مركزي ميباشند و به مشاغل چون: كشاورزي و دامداري اشتغال دارند و به زبان ازبكي، كه زبان مادري اين قوم است، تركيبي از واژههاي تركي است. از نظر سياسي، اينان نيز چون ديگر اقوام از حكومت محروم بوده و همواره تحت فشار قرار داشتهاند، به همين علت در فقر و محروميت ميزيستهاند و از نظر مذهب اكثريت اين قوم سني مذهبند.
ساير اقوام:تركمنها، قزلباشها، قرقيزها، بلوچها و... از ديگر اقوام ساكن در افغانستان هستند، در حالي كه قزلباشها بيشتر در شهرهاي غزني، كابل، هرات، قندهار، متمركزند، تركمنها در طول كرانههاي «آمودريا» و مرزها شمال غربي افغانستان سكونت دارند و اغلب به دامداري مشغولند، قرقيزها در ناحيه شمال شرقي كشور و در منطقه «واخان» زندگي ميكنند. بلوچها نيز در جنوب غربي كشور در مجاورت با بلوچستان ايران و پاكستان ساكن هستند.
مورخ شهير عصر عبدالرحمن خان، كاتب هزاره در اين مورد مينويسد: «كه تعداد اقوام و طوايف ساكن در افغانستان با شعب و زير مجموعههاي خود تقريباً به 138 قوم و طايفه ميرسند».
چادر نشینها : در افغانستان بین 2 تا 3 میلیون چادر نشین و نیمه چادرنشین و به تعبیری کوچ نشین وجود دارد . افغانها آنها را کوچی می نامند. این عده در شمال و جنوب کشور پراکنده اند.
عده زیادی از کوچ نشینان از این غلجه زایی ( پشتون ) هستند . آنها در فصل پائیز از ارتفاعات جنوبی افغانستان عبور کرده و با گذر از مرز پاکستان در استان سر حد پاکستان اطراق می کنند و سپس در فصل بهار راهی ییلاقها و مراتع افغانستان گردیده و به فروش کالاهای خود و خرید کالاهای مورد نیاز می پردازند.
گروههای قومی و نژادی افغانستان
مورخ شهير عصر عبدالرحمن خان، كاتب هزاره در اين مورد مينويسد: «كه تعداد اقوام و طوايف ساكن در افغانستان با شعب و زير مجموعههاي خود تقريباً به 138 قوم و طايفه ميرسند».
چادر نشینها : در افغانستان بین 2 تا 3 میلیون چادر نشین و نیمه چادرنشین و به تعبیری کوچ نشین وجود دارد . افغانها آنها را کوچی می نامند. این عده در شمال و جنوب کشور پراکنده اند.
عده زیادی از کوچ نشینان از این غلجه زایی ( پشتون ) هستند . آنها در فصل پائیز از ارتفاعات جنوبی افغانستان عبور کرده و با گذر از مرز پاکستان در استان سر حد پاکستان اطراق می کنند و سپس در فصل بهار راهی ییلاقها و مراتع افغانستان گردیده و به فروش کالاهای خود و خرید کالاهای مورد نیاز می پردازند.
گروههای قومی و نژادی افغانستان
در سال 1986 «آوریوال» فهرستی از گروههای قومی در افغانستان را به شرح زیر یادداشت نموده است:
پشتو
هزاره
ازبک
تاجيك
ترکمن
شادی باز
گوارباتی
طاهری
عرب
قزلباش
جوگی
تایمنی
براهوایی
گوجار
تیرابی
سیگ
موری
مغول
مونجانی
شیخ محمدی
زوری
قرقیز
اشکاشمی
شیغنانی
یهودی
جت
قپچاق
سنگلیچی
قارلیق
تیموری
پیکراغ
روشانی
فارسی
فیروز کوهی
میش مست
قزاق
واخی
جمشیدی
غوربت
پاراچی
نورستانی
ایماق
ملیکی
وانگ والا
ارموری
بلوچ
جلالی
تاتار
کوتانا
هندو
هزاره
ازبک
تاجيك
ترکمن
شادی باز
گوارباتی
طاهری
عرب
قزلباش
جوگی
تایمنی
براهوایی
گوجار
تیرابی
سیگ
موری
مغول
مونجانی
شیخ محمدی
زوری
قرقیز
اشکاشمی
شیغنانی
یهودی
جت
قپچاق
سنگلیچی
قارلیق
تیموری
پیکراغ
روشانی
فارسی
فیروز کوهی
میش مست
قزاق
واخی
جمشیدی
غوربت
پاراچی
نورستانی
ایماق
ملیکی
وانگ والا
ارموری
بلوچ
جلالی
تاتار
کوتانا
هندو
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
زبانهای افغانستان
افغانستان کشوری است با تنوع زبانی که هرچند شمار گویشوران برخی زبانهای این کشور به مرور زمان کمتر و کمتر شده است؛ اما هنوز هم مردم آن به دهها زبان سخن میگويند. تنوع زبانی در افغانستان، دلایل متعددی دارد و از جمله، میتوان به موقعیت خاص ژیوپولتیک اين کشور اشاره کرد.
همجواری با آسيای مرکزی، چين، هند و ايران کنونی موقعیت جغرافیایی خاص به افغانستان بخشیده که حتی در عهد باستان، در مسیر راه ابریشم قرار داشته و در نهایت با مهاجرتها و تهاجمات اقوام گوناگون مواجه بوده است. این امر سبب شده است که افغانستان در طول تاريخ کهن خود دارای تنوع فرهنگی و زبانی گردد.
ساختمان و شکل اراضی، سلسله کوهها و پیچ و خم ها دره ها همانطوریکه محیطهای جداگانه ای را برای مردم پدید آورده است در اختلاف و تعداد زبانها و لهجه ها بی اثر نبوده ، افغانستان از لحاظ تعداد زبان در ردیف کشورهای درجه یک جهان به حساب می آید. زبان شناسان اظهار می دارند که زبانهای رایج در افغانستان بسیار قدیمی بود و ریشه کهن دارند.
در مورد شمار زبانهای رایج افغانستان در میان محققان و زبانشناسان، اختلاف نظرهای وجود دارد. برخیها زبانهای زنده این کشور را بیست زبان میدانند ولی برخی بیش از چهل زبان هم گفتهاند.
در مورد شمار زبانهای رایج افغانستان در میان محققان و زبانشناسان، اختلاف نظرهای وجود دارد. برخیها زبانهای زنده این کشور را بیست زبان میدانند ولی برخی بیش از چهل زبان هم گفتهاند.
دکتر مجاور احمد زیار، زبانشناس افغان میگوید: "به طور کل زبانهای رایج افغانستان ۴۷ زبان است که در چهار گروه منقسم شده است."
هرچند که برخی محققان شمار گروههای زبانی افغانستان را بیش از این دانستهاند ولی در کل زبانهای رایج این کشور را در این چهار گروه میتوان یافت. دکتر مجاور احمد زیار همچنان میافزاید:
"از جمله یک گروه آریایی است که شامل زبانهای دری، پشتو، بلوچی و دوازده - سیزده زبان پامیری میشود. گروه دوم گروه زبان ترک و مغولی است که شامل زبانهای ازبکی، ترکمنی، قیرغیزی، قزاقی، ایغوری و غیره میشود. گروه سوم گروه هند و آریایی است که شامل زبانهای گجراتی، سندی، پنجابی و براهوی است و گروه چهارم گروه زبان سامی است که عبارت از عربی و عبری میباشد و در حال حاضر عبری در افغانستان موجود نیست چون گویشورانش از افغانستان رفتهاند.
زبانهای افغانستان
● پشتو
● دری
● بلوچی
● نورستانی
● زبانهای پاميری
● پشهای
● ترکمنی
● ازبکی
● قیرغیزی
● قزاقی
● ایغوری
● گجری
بسیاری از کارشناسان به مسائل زبانی در افغانستان با توجه به نابسامانیهای زبانی در این کشور معتقدند که در کنار رشد زبانهای محلی افغانستان دولت این کشور باید برنامههایی را در عرصه فرهنگسازی و غنای زبان های موجود در این کشور آغاز کند.
"از جمله یک گروه آریایی است که شامل زبانهای دری، پشتو، بلوچی و دوازده - سیزده زبان پامیری میشود. گروه دوم گروه زبان ترک و مغولی است که شامل زبانهای ازبکی، ترکمنی، قیرغیزی، قزاقی، ایغوری و غیره میشود. گروه سوم گروه هند و آریایی است که شامل زبانهای گجراتی، سندی، پنجابی و براهوی است و گروه چهارم گروه زبان سامی است که عبارت از عربی و عبری میباشد و در حال حاضر عبری در افغانستان موجود نیست چون گویشورانش از افغانستان رفتهاند.
زبانهای افغانستان
● پشتو
● دری
● بلوچی
● نورستانی
● زبانهای پاميری
● پشهای
● ترکمنی
● ازبکی
● قیرغیزی
● قزاقی
● ایغوری
● گجری
بسیاری از کارشناسان به مسائل زبانی در افغانستان با توجه به نابسامانیهای زبانی در این کشور معتقدند که در کنار رشد زبانهای محلی افغانستان دولت این کشور باید برنامههایی را در عرصه فرهنگسازی و غنای زبان های موجود در این کشور آغاز کند.
در حال حاضر زبانهای افغانستان به دلیل عدم رابطه با دیگر زبانهای دنیا، که عمدتاً از راه ترجمه متون صورت میگیرد، به کمداشتهای فراوانی در عرصه واژگان و اصطلاحات علمی، فلسفی، اقتصادی و فرهنگی رو به رو است.
بدون شک وحدت فرهنگی افغانستان که زبانهای زیادی دارد از راه هم نوائی و همراهی دو زبان رسمی یعنی پشتو و دری استحکام یافته است.
بدون شک وحدت فرهنگی افغانستان که زبانهای زیادی دارد از راه هم نوائی و همراهی دو زبان رسمی یعنی پشتو و دری استحکام یافته است.
زبانهای دری و پشتو از جمله زبانهای آریایی هستند که از لحاظ ریشه جزء یک خانواده می باشند و طی قرنها لغات و ترکیبات مشترک در این دو زبان راه یافته است. لغات عربی در این دو زبان به کثرت دیده می شود . تقریبا تمام قسمتهای افغانستان به یکی از این دو زبان آشنایی دارند. مردمان مناطق لغمان ، لوگر، پروان ، غزنی، فراه علاوه بر زبان مادری ، با هر دو زبان پشتو و دری آشنایی کامل دارند
زبان پشتو
پشتو از جمله زبانهای قدیمی در افغانستان است که از نظر ریشه و صرف و نحو و زبان با زبان اوستایی نزدیکی دارد. در جریان تاریخ کلماتی از سانسکریت و هندی نیز داخل آن شده است.
زبان پشتو در مناطق پشتون نشین ( جنوب شرق، جنوب و جنوب غربی ) کشور رایج است. لهجه های متفاوتی در زبان پشتو وجود دارد که بارزترین آن عبارتند از:
الف: لهجه شرقی که بیشتر با تلفظ گ و خ همراه است.
ب: لهجه غربی ( قندهاری ) که بیشتر با تلفظ چ و ش مکالمه صورت می گیرد
پشتو که زبان فقط 30 درصد از سکنه افغانستان است و در سال 1926 به عنوان زبان رسمی کشور در نظر گرفته شد.
زبان پشتو
پشتو از جمله زبانهای قدیمی در افغانستان است که از نظر ریشه و صرف و نحو و زبان با زبان اوستایی نزدیکی دارد. در جریان تاریخ کلماتی از سانسکریت و هندی نیز داخل آن شده است.
زبان پشتو در مناطق پشتون نشین ( جنوب شرق، جنوب و جنوب غربی ) کشور رایج است. لهجه های متفاوتی در زبان پشتو وجود دارد که بارزترین آن عبارتند از:
الف: لهجه شرقی که بیشتر با تلفظ گ و خ همراه است.
ب: لهجه غربی ( قندهاری ) که بیشتر با تلفظ چ و ش مکالمه صورت می گیرد
پشتو که زبان فقط 30 درصد از سکنه افغانستان است و در سال 1926 به عنوان زبان رسمی کشور در نظر گرفته شد.
زبان دری
اکثر کتب قدیمی و ارزشمند با زبان کهن دری نوشته شده است. این زبان قرنها متوالی ، زبان فرهنگی بخش وسیعی از جهان، ( آسیای میانه تا آسیای صغیر ، تمام شبه قاره هند، ایران و افغانستان ) بوده است. زبان دری دومین زبان دین مبین اسلام است.
زبان دری با لهجه های مختلف غربی ، شمال شرقی ( بدخشان، کاپیسا، پروان ) و لهجه مناطق مرکزی ( هزاره گی ) مورد استفاده قرار می گیرد. تقریبا 90 درصد مردم افغانستان می توانند با این زمان تکلم نمایند.
اکثر کتب قدیمی و ارزشمند با زبان کهن دری نوشته شده است. این زبان قرنها متوالی ، زبان فرهنگی بخش وسیعی از جهان، ( آسیای میانه تا آسیای صغیر ، تمام شبه قاره هند، ایران و افغانستان ) بوده است. زبان دری دومین زبان دین مبین اسلام است.
زبان دری با لهجه های مختلف غربی ، شمال شرقی ( بدخشان، کاپیسا، پروان ) و لهجه مناطق مرکزی ( هزاره گی ) مورد استفاده قرار می گیرد. تقریبا 90 درصد مردم افغانستان می توانند با این زمان تکلم نمایند.
زبان بلوچی
این زبان از جمله قدیمی ترین زبانهای آریایی بوده و بلوچهای جنوب و جنوب غرب کشور ( ولایت نیمروز ) با آن تکلم می کنند. ( بلوچهای پاکستان، ایران و نیمروز )
زبان پشه ای
زبان پشه ای به گروه زبانهای هندی تعلق دارد و در بخشهای مرکزی، شرقی و جنوب شرقی افغانستان به این زبان صحبت می شود.
دکتر مجاور احمد زیار، زبانشناس افغان از بیست گویش جداگانه در زبان پشه ای سخن می گوید. او می گوید: "زبان پشه ای زبانی است که جزء زبان های هندی به شمار می آید و به شاخه به نام "دردیک" تعلق دارد. "دردیک" زبانی است که تقریبا به بیست لهجه از آن در افغانستان تکلم شود و متکلمان این زبان تا منطقه کشمیر پراکنده است. اینها در گذشته ها همراه با هندی ها به آن سمت رفتند ولی دوباره برگشتند و در کوهپایه ها ماندگار شدند.
زبان پشه ای در برخی مناطق و ولسوالی های افغانستان بیشترین گویندگان را دارد، ولی شمار دقیق گویشوران آن تا هنوز مشخص نشده است ولی در مورد مناطقی که گویشوران پشه ای در آنها زندگی می کنند می توان از ولایت های کاپیسا، لغمان و ننگرهار نام برد که در بعضی ولسوالی های آن مردم تنها به زبان پشه ای تکلم می کنند.
زبان پشه ای براساس رسم الخطی که در چند دهه اخیر برای آن وضع کرده اند، دارای چهل و هفت صدا است که برخی صداهای آن با دیگر زبان های شاخه هند و آریایی تفاوت های دارد.
این زبان از جمله قدیمی ترین زبانهای آریایی بوده و بلوچهای جنوب و جنوب غرب کشور ( ولایت نیمروز ) با آن تکلم می کنند. ( بلوچهای پاکستان، ایران و نیمروز )
زبان پشه ای
زبان پشه ای به گروه زبانهای هندی تعلق دارد و در بخشهای مرکزی، شرقی و جنوب شرقی افغانستان به این زبان صحبت می شود.
دکتر مجاور احمد زیار، زبانشناس افغان از بیست گویش جداگانه در زبان پشه ای سخن می گوید. او می گوید: "زبان پشه ای زبانی است که جزء زبان های هندی به شمار می آید و به شاخه به نام "دردیک" تعلق دارد. "دردیک" زبانی است که تقریبا به بیست لهجه از آن در افغانستان تکلم شود و متکلمان این زبان تا منطقه کشمیر پراکنده است. اینها در گذشته ها همراه با هندی ها به آن سمت رفتند ولی دوباره برگشتند و در کوهپایه ها ماندگار شدند.
زبان پشه ای در برخی مناطق و ولسوالی های افغانستان بیشترین گویندگان را دارد، ولی شمار دقیق گویشوران آن تا هنوز مشخص نشده است ولی در مورد مناطقی که گویشوران پشه ای در آنها زندگی می کنند می توان از ولایت های کاپیسا، لغمان و ننگرهار نام برد که در بعضی ولسوالی های آن مردم تنها به زبان پشه ای تکلم می کنند.
زبان پشه ای براساس رسم الخطی که در چند دهه اخیر برای آن وضع کرده اند، دارای چهل و هفت صدا است که برخی صداهای آن با دیگر زبان های شاخه هند و آریایی تفاوت های دارد.
در زبان پشه ای حروفی است که در دیگر زبان ها نیست به طور مثال ما حرفی داریم که به شکل شین است ولی شین نیست و متفاوت است که در زبان های عربی و فارسی و پشتو وجود ندارد. به همین دلیل زبان شناسان برای این صوت نشانه ای خاصی را وضع کرده اند. یا الفی که در زبان پشه ای است به چندین لحن گفته می شود که به تایید زبان شناسان آلمانی نیز رسیده است در حال حاضر زبان پشه ای از زبان های فارسی و پشتو که در همسایگی آن قرار دارند تاثیر زیادی پذیرفته است.
رسم و رواج و فرهنگ مردم پشه ای نیز با سایر اقوام و ملیت ها تفاوت هایی دارد. به گونه مثال مردم پشه ای برای حل مشکلات خود نشستی دارند که به آن "مارات" می گویند. "مارات" نشست بزرگان پشه ای است که شباهت های با جرگه در میان سایر اقوام افغانستان دارد. ازدواج نیز در میان مردم پشه ای با ویژگی های همراه است.
هرچند در بخشهای از ولایت نورستان هم به زبان پشه ای صحبت می کنند و برخی ها معتقد به قرابت هایی میان این زبان با زبان نورستانی هستند، ولی عزیزالله شلماچ، از محققان زبان نورستانی، این دو زبان را متفاوت می داند.
او می گوید: "زبان پشه ای و نورستانی همزمان ایجاد شده اند، در کنار هم بوده اند ولی به دلایل متعدد این ها از هم دور مانده اند و به تدریج از یک ملیت به دو ملیت تبدیل شده اند و زبان آنها نیز کاملا از هم متفاوت است."
او می گوید: "زبان پشه ای و نورستانی همزمان ایجاد شده اند، در کنار هم بوده اند ولی به دلایل متعدد این ها از هم دور مانده اند و به تدریج از یک ملیت به دو ملیت تبدیل شده اند و زبان آنها نیز کاملا از هم متفاوت است."
از نگاه ساختار زبانی و ادبیات، این دو زبان کاملا از هم متفاوت اند. دارای ساختار زبانی متفاوت و دستور زبان متفاوتند و دارای ذخایر فرهنگی متفاوتی نیز هستند. به همین دلیل این دو زبان کاملا از هم مستقل هستند.
زبانهای پامیری
پامیر، ناحیه کوهستانی بسیار مرتفع آسیای مرکزی است. زبانهای که در این منطقه به آنها سخن گفته می شود به نام زبانهای پامیری شهرت یافته اند.
قسمت اعظم این سرزمین متعلق به تاجکستان و قرقیزستان و قسمت هایی هم جز قلمرو افغانستان و پاکستان است. در شرق به دشتها و ریگزارهای ترکستان چین منتهی شود و در شمال به فرغانه و از غرب با دره ها و جویبارهایی که در نهایت آمودریا از آنها تشکیل می شود، می رسد و در جنوب آن رشتهکوه قره قروم واقع است.
هفت زبان مستقل پامیری: شغنانی ، واخان، سرغلامی، زیباکی، سنگلیچی، اشکاشمی
پامیر، ناحیه کوهستانی بسیار مرتفع آسیای مرکزی است. زبانهای که در این منطقه به آنها سخن گفته می شود به نام زبانهای پامیری شهرت یافته اند.
قسمت اعظم این سرزمین متعلق به تاجکستان و قرقیزستان و قسمت هایی هم جز قلمرو افغانستان و پاکستان است. در شرق به دشتها و ریگزارهای ترکستان چین منتهی شود و در شمال به فرغانه و از غرب با دره ها و جویبارهایی که در نهایت آمودریا از آنها تشکیل می شود، می رسد و در جنوب آن رشتهکوه قره قروم واقع است.
هفت زبان مستقل پامیری: شغنانی ، واخان، سرغلامی، زیباکی، سنگلیچی، اشکاشمی
در مورد زبانهای موجود در کوهستان های پامیر میان زبانشناسان و محققان اتفاق نظر وجود ندارد، برخی ها زبانهای این ناحیه را هفت زبان مستقل می دانند.
زبانهای پامیری از شاخه شرقی زبانهای آریایی هستند. این زبان ها به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی کمتر مورد بررسی های زبانشناسانه قرار گرفته اند.
دقیقا این زبان ها جز زبان های آریایی هستند ولی بدلیل کوچک شدن این زبانها پیوند آنها با زبان های بزرگ نظیر اوستایی، سانسکریت یا خوارزمی با تردید همراه شده است. برای پیدا کردن این پیوند باید تحقیقات دقیق و گسترده ای انجام شود.
شغنانی:
شغنانی از زبانهای مطرح پامیری است که در مناطق شمال شرق افغانستان، جنوب غرب تاجیکستان و بخش های کوچکی از غرب چین به آن سخن می گویند.این زبان در زمان یفتلی ها و کوشانی ها از زبان های رایج بوده که تا هنوز روی آن تحقیق درستی صورت نگرفته است.البته شواهدی هم در این رابطه وجود دارد که مهمترین آن شهنامه است که در جایی می گوید:
کوشانی و شغنی و هری سپاه
دگر گونه جوشن دگر گون کلاه..."
براساس برخی شواهد تاریخی معلوم می شود که این زبان در سده های ششم و هفتم میلادی داری آثار خطی بوده است. در زبان شغنانی آثاری به نظم و نثر وجود دارد و این موضوع سبب شده که این زبان همچنان زنده بماند. به این زبان رباعی زیاد گفته شده، ظرب المثل هم زیاد وجود دارد، شعاری به این زبان سروده شده زیاد گفته شده و حالا نیز سروده می شود.
واخان:
وخی یا واخانی، از دیگر زبان هایی است که در ناحیه پامیر به آن سخن گفته می شود. این زبان علاوه بر این که در افغانستان گویشورانی دارد در کشورهای تاجیکستان، بخشهایی از چین و پاکستان و حتی ترکیه نیز به آن سخن می گویند.
در افغانستان یک ولسوالی به همین نام مسمی است و مردم آن همه به زبان وخی صحبت می کنند.بیشتر از بیست هزار نفر در ولسوالی واخان زندگی می کنند که همه آنان به زبان واخانی تکلم می کنند. در تاجکستان و در چین نیز عده ای به این زبان سخن می گویند. همچنان در گوجال پاکستان و حتی حدود سی خانواده در ترکیه هم هستند که زبان شان واخانی است.البته که دراین زبان ادبیات صرفا ادبیات شفاهی است.
برخی زبانهای پامیری در حال حاضر از جمله زبانهای در حال انقراض و نابودی به شمار می روند. زبانهایی هم هستند که دیگر گویشوری ندارد.
زبان سرغلامی در حال حاضر گویشوری ندارد و در کنار آن زبان زیباکی که عده ای آنرا جز زبان پامیری می دانند هم در حال حاضر متکلمی ندارد. زبان سنگلیچی زبانی است که حدود پنجاه خانواده یا کمتر به آن سخن می گویند. زبان اشکاشمی در دو طرف آمو پراکنده است. در سمت تاجکستان گویشوران آن بیشتر اند ولی در افغانستان فقط در یک قریه باقی مانده اند.
زبان نورستانی
نورستانی یکی از زبانهای هند و آریایی است که در افغانستان و پاکستان به آن تکلم میشود. تعداد گویشوران این زبان حدود سی هزار نفر برآورد شده است.
زبان نورستانی، تاریخ پنج هزار ساله دارد. زبان نورستانی از زمان باختر، از دوران پکتها آغاز می شود. نورستانی ها اولاد ( فرزندان) الینایاها اند که از همسایگان ده قبیله پکتها می باشد. که از همان زمان موجود بوده و با این زبان افهام و تفهیم شده است.
در چند سال پیش، بیشتر گویشوران این زبان در ولایات کنر و لغمان افغانستان زندگی می کردند ولی پس از تاسیس ولایتی به نام نورستان، این مناطق جز قلمرو این ولایت قرار گرفت.
سرگذشت نورستان:
این ولایت تا سال هزار و هشت صد ونود پنج میلادی به کافرستان معروف بود ولی پس از آن با یورش عبدالرحمان خان به این منطقه، مردم آن به اسلام رو آوردند، نام کافرستان به نورستان تغییر یافت و زبان گویشوران آن هم نورستانی خوانده شد.
نورستان در ارتفاعات صعبالعبور هندوکش در شمال شرق افغانستان و بخشهایی از پاکستان قرار گرفته و این زبان چندان برای زبانشناسان اروپایی شناخته شده نیست. این عوامل و مهمتر از همه تعداد محدود گویندگان زبان نورستانی باعث شده تا این زبان در زمره زبانهای در معرض خطر انقراض قرار گیرد.
برخی محققان مردم نورستان را به یونانی ها و اروپایی ها نسبت می دهند که می گویند در اثر مهاجرت ها به این منطقه کوچ کرده اند.
زبان نورستانی ها بیشتر با ساخت و فرهنگ یونانی ها قابل تعریف است. بخشی از سپاه یونانی و کسانی که اساس حکومت های یونان باختری را گذاشتند از جمله در مناطق امروزی نورستان جابجا شدند. به همین لحاظ زبان نورستانی را بدون فهم فرهنگ یونانی نمی توان شناخت.
اما مارگین استرن در زمان امیر امان الله خان به نورستان رفت و روی زبان نورستانی کار کرد و متوجه شد که زبان نورستانی بیشتر نزدیک به دیگر زبان های افغانستان است تا زبان یونانی و در مقاله ای که نوشت و در اروپا منتشر شد این غلطی خاور شناسان را اصلاح کرد و گفت که نورستانی ها شاخه ای از تبار اریایی ها است و در همان زمانی که شاخه هندی ها از آریایی ها جدا شدند نورستانی ها نیز همزمان از این شاخه جدا شدند. ولی آنان به هندوستان نرفتند و در همین کوهپایه ها جابجا شدند و به مرور زمان این زبان به لهجه های مختلف صحبت می شده است.
از عادت مردم نورستان یکی هم این است که این مردم عمدتا از چوکی و میز به جای فرش و قالین که در اکثر مناطق افغانستان رواج دارد، استفاده می کنند.و این موضوع سبب شده که برخی ها گمان کنند که نورستانی ها منشا اروپایی دارند.
گفته می شود نورستان در گذشته ها سرزمینی نسبتا پهناور بوده ولی در اثر جنگها به دره های کوچک تقسیم شده است.
زبان نورستانی تا نیم قرن پیش حاوی الفبا و متون نوشتاری نبود. نخستین بار در زمان محمد ظاهر شاه خط نورستانی ساخته شد. و بعد از کودتای ثور برنامه های رادیویی و مسایل طبع و نشر مطرح شد. در کل الفبای نورستانی نسبت به پشتو، پنج حرف بیشتر دارد که مختص به زبان نورستانی است.
زبان نورستانی در گذشته های دور از غنای فرهنگی خاصی برخوردار بوده است ولی به مرور زمان و در اثر تاثیرگذاری های زبان های فارسی و پشتو که در همسایگی آن قرار داشته، آهسته آهسته از غنای فرهنگی و زبانی آن کاسته شده است.
شاید فعالیت های که تازه در افغانستان در زمینه به نوشتار در آوردن زبان نورستانی آغاز شده، بتواند بخشی از این غنا را حفظ و به نسل های آینده منتقل کند.
زبانهای پامیری از شاخه شرقی زبانهای آریایی هستند. این زبان ها به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی کمتر مورد بررسی های زبانشناسانه قرار گرفته اند.
دقیقا این زبان ها جز زبان های آریایی هستند ولی بدلیل کوچک شدن این زبانها پیوند آنها با زبان های بزرگ نظیر اوستایی، سانسکریت یا خوارزمی با تردید همراه شده است. برای پیدا کردن این پیوند باید تحقیقات دقیق و گسترده ای انجام شود.
شغنانی:
شغنانی از زبانهای مطرح پامیری است که در مناطق شمال شرق افغانستان، جنوب غرب تاجیکستان و بخش های کوچکی از غرب چین به آن سخن می گویند.این زبان در زمان یفتلی ها و کوشانی ها از زبان های رایج بوده که تا هنوز روی آن تحقیق درستی صورت نگرفته است.البته شواهدی هم در این رابطه وجود دارد که مهمترین آن شهنامه است که در جایی می گوید:
کوشانی و شغنی و هری سپاه
دگر گونه جوشن دگر گون کلاه..."
براساس برخی شواهد تاریخی معلوم می شود که این زبان در سده های ششم و هفتم میلادی داری آثار خطی بوده است. در زبان شغنانی آثاری به نظم و نثر وجود دارد و این موضوع سبب شده که این زبان همچنان زنده بماند. به این زبان رباعی زیاد گفته شده، ظرب المثل هم زیاد وجود دارد، شعاری به این زبان سروده شده زیاد گفته شده و حالا نیز سروده می شود.
واخان:
وخی یا واخانی، از دیگر زبان هایی است که در ناحیه پامیر به آن سخن گفته می شود. این زبان علاوه بر این که در افغانستان گویشورانی دارد در کشورهای تاجیکستان، بخشهایی از چین و پاکستان و حتی ترکیه نیز به آن سخن می گویند.
در افغانستان یک ولسوالی به همین نام مسمی است و مردم آن همه به زبان وخی صحبت می کنند.بیشتر از بیست هزار نفر در ولسوالی واخان زندگی می کنند که همه آنان به زبان واخانی تکلم می کنند. در تاجکستان و در چین نیز عده ای به این زبان سخن می گویند. همچنان در گوجال پاکستان و حتی حدود سی خانواده در ترکیه هم هستند که زبان شان واخانی است.البته که دراین زبان ادبیات صرفا ادبیات شفاهی است.
برخی زبانهای پامیری در حال حاضر از جمله زبانهای در حال انقراض و نابودی به شمار می روند. زبانهایی هم هستند که دیگر گویشوری ندارد.
زبان سرغلامی در حال حاضر گویشوری ندارد و در کنار آن زبان زیباکی که عده ای آنرا جز زبان پامیری می دانند هم در حال حاضر متکلمی ندارد. زبان سنگلیچی زبانی است که حدود پنجاه خانواده یا کمتر به آن سخن می گویند. زبان اشکاشمی در دو طرف آمو پراکنده است. در سمت تاجکستان گویشوران آن بیشتر اند ولی در افغانستان فقط در یک قریه باقی مانده اند.
زبان نورستانی
نورستانی یکی از زبانهای هند و آریایی است که در افغانستان و پاکستان به آن تکلم میشود. تعداد گویشوران این زبان حدود سی هزار نفر برآورد شده است.
زبان نورستانی، تاریخ پنج هزار ساله دارد. زبان نورستانی از زمان باختر، از دوران پکتها آغاز می شود. نورستانی ها اولاد ( فرزندان) الینایاها اند که از همسایگان ده قبیله پکتها می باشد. که از همان زمان موجود بوده و با این زبان افهام و تفهیم شده است.
در چند سال پیش، بیشتر گویشوران این زبان در ولایات کنر و لغمان افغانستان زندگی می کردند ولی پس از تاسیس ولایتی به نام نورستان، این مناطق جز قلمرو این ولایت قرار گرفت.
سرگذشت نورستان:
این ولایت تا سال هزار و هشت صد ونود پنج میلادی به کافرستان معروف بود ولی پس از آن با یورش عبدالرحمان خان به این منطقه، مردم آن به اسلام رو آوردند، نام کافرستان به نورستان تغییر یافت و زبان گویشوران آن هم نورستانی خوانده شد.
نورستان در ارتفاعات صعبالعبور هندوکش در شمال شرق افغانستان و بخشهایی از پاکستان قرار گرفته و این زبان چندان برای زبانشناسان اروپایی شناخته شده نیست. این عوامل و مهمتر از همه تعداد محدود گویندگان زبان نورستانی باعث شده تا این زبان در زمره زبانهای در معرض خطر انقراض قرار گیرد.
برخی محققان مردم نورستان را به یونانی ها و اروپایی ها نسبت می دهند که می گویند در اثر مهاجرت ها به این منطقه کوچ کرده اند.
زبان نورستانی ها بیشتر با ساخت و فرهنگ یونانی ها قابل تعریف است. بخشی از سپاه یونانی و کسانی که اساس حکومت های یونان باختری را گذاشتند از جمله در مناطق امروزی نورستان جابجا شدند. به همین لحاظ زبان نورستانی را بدون فهم فرهنگ یونانی نمی توان شناخت.
اما مارگین استرن در زمان امیر امان الله خان به نورستان رفت و روی زبان نورستانی کار کرد و متوجه شد که زبان نورستانی بیشتر نزدیک به دیگر زبان های افغانستان است تا زبان یونانی و در مقاله ای که نوشت و در اروپا منتشر شد این غلطی خاور شناسان را اصلاح کرد و گفت که نورستانی ها شاخه ای از تبار اریایی ها است و در همان زمانی که شاخه هندی ها از آریایی ها جدا شدند نورستانی ها نیز همزمان از این شاخه جدا شدند. ولی آنان به هندوستان نرفتند و در همین کوهپایه ها جابجا شدند و به مرور زمان این زبان به لهجه های مختلف صحبت می شده است.
از عادت مردم نورستان یکی هم این است که این مردم عمدتا از چوکی و میز به جای فرش و قالین که در اکثر مناطق افغانستان رواج دارد، استفاده می کنند.و این موضوع سبب شده که برخی ها گمان کنند که نورستانی ها منشا اروپایی دارند.
گفته می شود نورستان در گذشته ها سرزمینی نسبتا پهناور بوده ولی در اثر جنگها به دره های کوچک تقسیم شده است.
زبان نورستانی تا نیم قرن پیش حاوی الفبا و متون نوشتاری نبود. نخستین بار در زمان محمد ظاهر شاه خط نورستانی ساخته شد. و بعد از کودتای ثور برنامه های رادیویی و مسایل طبع و نشر مطرح شد. در کل الفبای نورستانی نسبت به پشتو، پنج حرف بیشتر دارد که مختص به زبان نورستانی است.
زبان نورستانی در گذشته های دور از غنای فرهنگی خاصی برخوردار بوده است ولی به مرور زمان و در اثر تاثیرگذاری های زبان های فارسی و پشتو که در همسایگی آن قرار داشته، آهسته آهسته از غنای فرهنگی و زبانی آن کاسته شده است.
شاید فعالیت های که تازه در افغانستان در زمینه به نوشتار در آوردن زبان نورستانی آغاز شده، بتواند بخشی از این غنا را حفظ و به نسل های آینده منتقل کند.
در افغانستان که مهد زبان است زبانهای مختلف دیگری وجود دارند که عبارتند از:
زبان منجی: در بدخشان ، کران ، منجان و در کوهستانهای پامیر با زبان منجی تکلم می کنند.
زبان اورمری در ولایت لوگر.
زبان پشایی با لهجه های مختلف در کنر ، لغمان ، کاپیسا ، پروان.
زبان ازبکی و ترکمنی در شمال و شمال غرب
زبان نورستانی با شاخه های مختلف از جمله کاتی ، کاردتی ، وابلگی، واشکی
زبان قرقیزی در پامیر و قزاق
زبان کردی در کابل
زبان ترکی در افشار آذرباییجان و افشار کابل
زبان منجی: در بدخشان ، کران ، منجان و در کوهستانهای پامیر با زبان منجی تکلم می کنند.
زبان اورمری در ولایت لوگر.
زبان پشایی با لهجه های مختلف در کنر ، لغمان ، کاپیسا ، پروان.
زبان ازبکی و ترکمنی در شمال و شمال غرب
زبان نورستانی با شاخه های مختلف از جمله کاتی ، کاردتی ، وابلگی، واشکی
زبان قرقیزی در پامیر و قزاق
زبان کردی در کابل
زبان ترکی در افشار آذرباییجان و افشار کابل
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
............................................................................................................................
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
ساختار مذهبي در جامعه افغانستان:
افغانستان كشوري است كه 99 درصد مردم آن مسلمانند، اما از نظر مذهبي و نحلههاي ديني اين جمعيت مسلمان كشور افغانستان، به دو شعبه سني و شيعه تقسيم ميشوند، اكثريت مردم افغانستان سني مذهبند و يك سوم نيز شيعه مذهبند.
اگر تلقي و تقسيمهاي متفاوتي را كه از شريعت و مظاهر و دستورهاي مذهبي وجود دارد در كنار زير مجموعهها قرار دهند، شاهد تنوع مذهبي و گوناگوني شديدي در افكار و انديشههاي مذهبي جامعه افغانستان باشند. يافتهها و تفسيرهايي كه هر كدام از نحلهي فكري خاص را با خويش داشته و زندگي سياسي جامعه و تحولات اجتماعي را تحت تأثير قرار ميدهد، بنابراين در يك توصيف اجمالي از ساختار مذهبي جامعه افغانستان، مذاهب و فرق بدين منوال است:
اگر تلقي و تقسيمهاي متفاوتي را كه از شريعت و مظاهر و دستورهاي مذهبي وجود دارد در كنار زير مجموعهها قرار دهند، شاهد تنوع مذهبي و گوناگوني شديدي در افكار و انديشههاي مذهبي جامعه افغانستان باشند. يافتهها و تفسيرهايي كه هر كدام از نحلهي فكري خاص را با خويش داشته و زندگي سياسي جامعه و تحولات اجتماعي را تحت تأثير قرار ميدهد، بنابراين در يك توصيف اجمالي از ساختار مذهبي جامعه افغانستان، مذاهب و فرق بدين منوال است:
حنفي:
غالب مردم مسلمان افغانستان از پيروان مذهب حنفي هستند، گرچه در اين زمينه، آمار دقيق رسمي وجود ندارد، اما آنچه بيشتر پژوهشگران، بطور تقريبي ارايه كردند، پيروان مذهب حنفي را بين 65 تا 70 درصد از كل جمعيت افغانستان اعلام داشتهاند. كه از اقوام پشتون، تاجيك، تركمن، عرب، بلوچ، ايماق، قرقيز، قزاق، نورستاني، هزاره و... تركيب يافته است. پيروان مذاهب ديگر اهل سنت مثل شافعي، حنبلي و مالكي يا وجود ندارند و يا اين كه در خفااند و كسي به پيروي از اين گونه مذاهب شهرت نيافته است.
مذهب «حنفي» همواره تنها مذهب رسمي افغانستان بوده است كه در برگيرندهي اقوام مختلف ساكن افغانستان را شامل ميشده است.
در كشور افغانستان در گذشته امور قضايي مردم افغانستان (شيعه و سني) تابع تصميمات و صلاحديدهاي قاضي (حنفي) بوده است، قضات داراي اختيارات گسترده بودهاند، نيز نوع مجازات و كيفر متناسب با جرايم را از قبل تعيين نميكرد و در واقع مجازات تابع ديدگاه و رأي شخص قاضي بود. در دوره امان الله خان دست به اصلاحات قضايي زد با همكاري برخي از فقهاي نو انديش، مثل، «مولوي عبدالواسع قندهاري» اقدام به تدوين كتاب «تمسك القضا امانيه» نمود.
در اين كتاب مباني و صلاحيتهاي قضات را محدود كرد و از همه مهمتر اين كه به تعريف و تعيين مجازات و جرم نيز پرداخته شد كه از اين پس هر قاضي نميتواند، طبق برداشتهاي شخصي خويش حكم، صادر كند.
اين كار در افغانستان يك تغيير اساسي فقهي بود كه به عمل آمد و صنف قضات را براي هميشه از دولت و تحولات جديد متنفر و بيزار ساخت، محاكم طبق احكام قانون اساسي از مداخلات ديگران آزاد و محاكمه متهمين نيز علني گرديد. كه از اين پس محاكم طبق قانون مدون در قانون اساسي كشور احكام را صادر ميكرد.
بار ديگر در سال 1382 شمسی آزاديهاي بيشتري در امور قضايي در قانون اساسي كشور در مورد مذاهب و فرقهها قايل شده است كه مسوده قانون اساسي افغانستان توسط حقوقدانان اين كشور تدوين گشت و به تصويب لويه جرگه «تصويب قانون اساسي» رسيد، در ماده دوم «قانون اساسي» در مورد «دين» و اجراي احكام مردم افغانستان آمده است: «دين مردم افغانستان، دين مقدس اسلام است و پيروان ساير اديان در اجراي مراسم دينيشان در حدود احكام و قانون آزاد ميباشند».
غالب مردم مسلمان افغانستان از پيروان مذهب حنفي هستند، گرچه در اين زمينه، آمار دقيق رسمي وجود ندارد، اما آنچه بيشتر پژوهشگران، بطور تقريبي ارايه كردند، پيروان مذهب حنفي را بين 65 تا 70 درصد از كل جمعيت افغانستان اعلام داشتهاند. كه از اقوام پشتون، تاجيك، تركمن، عرب، بلوچ، ايماق، قرقيز، قزاق، نورستاني، هزاره و... تركيب يافته است. پيروان مذاهب ديگر اهل سنت مثل شافعي، حنبلي و مالكي يا وجود ندارند و يا اين كه در خفااند و كسي به پيروي از اين گونه مذاهب شهرت نيافته است.
مذهب «حنفي» همواره تنها مذهب رسمي افغانستان بوده است كه در برگيرندهي اقوام مختلف ساكن افغانستان را شامل ميشده است.
در كشور افغانستان در گذشته امور قضايي مردم افغانستان (شيعه و سني) تابع تصميمات و صلاحديدهاي قاضي (حنفي) بوده است، قضات داراي اختيارات گسترده بودهاند، نيز نوع مجازات و كيفر متناسب با جرايم را از قبل تعيين نميكرد و در واقع مجازات تابع ديدگاه و رأي شخص قاضي بود. در دوره امان الله خان دست به اصلاحات قضايي زد با همكاري برخي از فقهاي نو انديش، مثل، «مولوي عبدالواسع قندهاري» اقدام به تدوين كتاب «تمسك القضا امانيه» نمود.
در اين كتاب مباني و صلاحيتهاي قضات را محدود كرد و از همه مهمتر اين كه به تعريف و تعيين مجازات و جرم نيز پرداخته شد كه از اين پس هر قاضي نميتواند، طبق برداشتهاي شخصي خويش حكم، صادر كند.
اين كار در افغانستان يك تغيير اساسي فقهي بود كه به عمل آمد و صنف قضات را براي هميشه از دولت و تحولات جديد متنفر و بيزار ساخت، محاكم طبق احكام قانون اساسي از مداخلات ديگران آزاد و محاكمه متهمين نيز علني گرديد. كه از اين پس محاكم طبق قانون مدون در قانون اساسي كشور احكام را صادر ميكرد.
بار ديگر در سال 1382 شمسی آزاديهاي بيشتري در امور قضايي در قانون اساسي كشور در مورد مذاهب و فرقهها قايل شده است كه مسوده قانون اساسي افغانستان توسط حقوقدانان اين كشور تدوين گشت و به تصويب لويه جرگه «تصويب قانون اساسي» رسيد، در ماده دوم «قانون اساسي» در مورد «دين» و اجراي احكام مردم افغانستان آمده است: «دين مردم افغانستان، دين مقدس اسلام است و پيروان ساير اديان در اجراي مراسم دينيشان در حدود احكام و قانون آزاد ميباشند».
مذهب شيعه:
شيعيان افغانستان از نظر جمعيت، دومين مذهب مردم افغانستان به حساب ميآيند. شيعهها از اقوام مختلفي چون: هزاره، قزلباش، سادات، بلوچها، پشتونها، تاجيكها و... تركيب يافتهاند كه عمدتاً جمعيت شيعيان افغانستان را (هزارهها و سادات) تشكيل ميدهند. البته در اين زمينه آمار دقيق و متفق عليه از تعداد پيروان اين مذهب وجود ندارد، دايره المعارف بريتانيكا، نگارش سال 2002م. جمعيت شيعيان را 15 درصد اعلام ميكند. رهبران جهادي كه در سالهاي پس از جهاد با سران شيعه بر سر حكومت اختلاف داشتند جمعيت شيعه را بسيار ناچيز اعلام كردند. حكمتيار 10 درصد، عبدالرسول سياف 8 درصد، يونس خالص 6 درصد جمعيت كل شيعه را اعلام كردند. ولي بيشتر پژوهشگران شيعه، آمار تقريبي 30 درصد را از كل جمعيت افغانستان، پيروان اين مذهب به شمار ميآورند.
فرقه اسماعيليه:
يكي از فرق مهم شيعه است كه پس از مذهب اثني عشري، بيشترين پيروان را در ميان شيعيان جهان دارد، اسماعيليان پس از شهادت امام صادق (ع) در سال 148 ق. بر سر جانشيني ايشان از ديگر شيعيان جدا شدند.
در افغانستان، پيروان مذهب اسماعيليه كه عده معدودي هستند در نواحي دوشي و كيلهگي و بخشهاي از دره صوف و بدخشان و در مناطق از باميان، شيبر، شنبل، عراق و دره ميدان در نواحي سياهسنگ و كالو در پروان، منطقه شيخ علي و سرخ پارسا زندگي ميكنند و رهبر فعلي اين فرقه در افغانستان را حاج سيد منصور نادري معروف به سيد كيان به عهده دارد كه در درّهي به نام درّه «كيان» زندگي ميكند، از اين رو اسماعيليها به نام «كياني» نيز مشهورند.
شيعيان افغانستان از نظر جمعيت، دومين مذهب مردم افغانستان به حساب ميآيند. شيعهها از اقوام مختلفي چون: هزاره، قزلباش، سادات، بلوچها، پشتونها، تاجيكها و... تركيب يافتهاند كه عمدتاً جمعيت شيعيان افغانستان را (هزارهها و سادات) تشكيل ميدهند. البته در اين زمينه آمار دقيق و متفق عليه از تعداد پيروان اين مذهب وجود ندارد، دايره المعارف بريتانيكا، نگارش سال 2002م. جمعيت شيعيان را 15 درصد اعلام ميكند. رهبران جهادي كه در سالهاي پس از جهاد با سران شيعه بر سر حكومت اختلاف داشتند جمعيت شيعه را بسيار ناچيز اعلام كردند. حكمتيار 10 درصد، عبدالرسول سياف 8 درصد، يونس خالص 6 درصد جمعيت كل شيعه را اعلام كردند. ولي بيشتر پژوهشگران شيعه، آمار تقريبي 30 درصد را از كل جمعيت افغانستان، پيروان اين مذهب به شمار ميآورند.
فرقه اسماعيليه:
يكي از فرق مهم شيعه است كه پس از مذهب اثني عشري، بيشترين پيروان را در ميان شيعيان جهان دارد، اسماعيليان پس از شهادت امام صادق (ع) در سال 148 ق. بر سر جانشيني ايشان از ديگر شيعيان جدا شدند.
در افغانستان، پيروان مذهب اسماعيليه كه عده معدودي هستند در نواحي دوشي و كيلهگي و بخشهاي از دره صوف و بدخشان و در مناطق از باميان، شيبر، شنبل، عراق و دره ميدان در نواحي سياهسنگ و كالو در پروان، منطقه شيخ علي و سرخ پارسا زندگي ميكنند و رهبر فعلي اين فرقه در افغانستان را حاج سيد منصور نادري معروف به سيد كيان به عهده دارد كه در درّهي به نام درّه «كيان» زندگي ميكند، از اين رو اسماعيليها به نام «كياني» نيز مشهورند.
موقعيت جغرافيايي شيعيان متفرقه در افغانستان:
به گفتهي برخي از مورخين، شيعيان در وراء هزاره جات و مناطق، محلات و قصباتي كه در آن زندگي ميكنند، اكثريت ولایتهاي غير هزاره جات را شامل ميشود كه عبارتند از هرات، تخار، كنر و لغمان و كاپيسا و ننگرهار و زابل است، كه به اختصار آورده ميشود:
1- هرات: شيعيان در مناطق مانند: كرخ، پشتون رزغون، غوريان، فرمانداري و شهر هرات زندگي ميكنند طبق آمار سال 1348 ش، 65 درصد مردم شهر هرات را شيعه گفتهاند.
2- هلمند: گرچه سابقاً اقوام زيادي از شيعيان در مناطق مهم اين ولايت زندگي ميكردند كه بوسيله حاكمان ظالم نابود شدهاند و حتي نامهاي برخي از محلات شيعهنشين تاكنون مرسوم است مانند «نادعلي» يكي از فرمانداريهاي مهم اين ولايت است. «موسي قلعه» يكي از فرمانداريهاي ولايت است كه به نام يكي از سرداران شيعه كه در جنگ با انگليس مشهور شدند، نامگذاري شده است، در حال حاضر شيعيان مناطق باغران «نوزاد» عينك و شهر لشكرگاه و مناطق چناران، درويشان و آب بازان گرشك زندگي دارند.
3- ولايات نيمروز و فراه: شيعيان، در مناطق مختلف اين دو ولايت زندگي ميكنند، هزارههاي نيكو دريهاي كه در اين دو ولايت زندگي ميكنند هر كدام از خود پايگاههاي مستقل در وقت اشغال شوروي سابق داشتند. علاوه بر هزارهها، بلوچها نيز حضور دارند كه شيعهاند.
4- قندهار: از ميان تحولات، گوشهاي از حقايق تلخ زندگي هزارهها و فاجعهي سركوبي آنها ديده ميشود و به استثناء برخي از منابع در قندهار، طوايف متعدد هزاره زندگي ميكردند، اما اكنون در شهر قندهار در ناحيهي فقير نشين آن (توپخانه) خانوادههاي كثيري از هزارهها زندگي ميكنند و در جهاد عليه رژيم كمونيستي شركت داشتند. علاوه بر اينها، در قندهار تعدادي از پشتو زبانهاي خليلي، علي خيل، بلوچ اكثريت جمعيت شيعي مذهب را مردم قزلباش تشكيل مي دهند، مناطق جاردانه، زله خان، ميان جويي، چهار ديوان، شاه مقصود و فرمانداري خاكريز زندگي ميكنند.
5- كابل: شيعيان در كابل از اقوام مختلف از قبيل هزارهها، قزلباشان، چنداولي، كردي، خوافي و سادات زندگي مي كنند، تعداد شيعيان در اين شهر بزرگ بيش از دو ميليوني را تا نصف اهالي تخمين زدهاند. شيعيان شهر كابل بيشتر در كابل غربي زندگي دارند، ولي در مركز و شرق و شمال اكثراً در چند اول، مراد خاني، وزير آباد، قلعة فتح الله، خير خانه و... سكونت دارند. علاوه بر اين، از زندگي شيعيان در گوشه و كنار ولايت كابل نيز گزارش شده است.
6- لوگر: طوايفي از مردم شيعه به نامهاي قلمود، محمد خواجه و دايي مراد از اقوام هزاره و نيز جمعي از سادات شيعي در مناطق، پد خواه، خوشي، محمد آغه و... در اين نواحي زندگي ميكنند. و همچنين در سرخ آباد و گلنار زندگي ميكنند.
7- پكتيا: در شهر گرديز جمعي از سادات شيعه زندگي ميكنند كه براي خود، مسجد و حسينيههاي دارند. در زمان اشغال افغانستان از طرف شوروي سابق، شيعيان لوگر و پكتيا از خود پايگاه مستقل داشتند و آثار بجا مانده تاريخي از قبيل «قبرستان هزاره» باقي مانده است.
8- بدخشان: در اين ولايت اقوام چون تاجيكهاي اسماعيليه، تعدادي زيادي از اقوام هزاره شيعه اثناعشري زندگي مي كنند، كه جهت رعايت برخي مصالح خودشان را تاجيك مي ناميدند، هزارههاي در نواحي فيض آباد و شغنان زندگي ميكنند
9- قندوز: در اين ولايت تباري از هزارهها مشغول كار و كسب است، بعضي از آنها سابقهي تاريخي دارند و عدهاي از مناطق هزاره جات شرقي و شمالي در آنجا مهاجرت نمودند، كه تعداد قابل توجهي از آنها در شهر قندوز و حومة آن بخشداري علي آباد، امام صاحب و فرمانداري خان آباد بسر ميبرند، آقاي يزداني، در دههي 1360ش. مجموع هزارهها در استان قندوز را يازده هزار خانوار اعم از شيعه و سني ذكر نموده است. كه عليه متجاوزين روس جبههي مقاومت داشتند و در جهاد سهم فعال داشتند.
10- تخار: هزارههاي شيعه در اين ولايت در مناطق چال، اشكمش، رستاق و خواجه غار زندگي ميكنند.جمع شيعيان در اين ولايت حدود چندين هزار خانواده گزارش نموده اند.
11- كنر، لغمان و كاپيسا: در اين ولايات شيعيان نورستاني زندگي ميكنند و شيعه علي اللهي دارند و تعداد قوم هزاره كه شيعه مذهبند در اين نواحي حضور دارند، از جمله دره هزاره در حصه دوم زندگي دارند.
12- ننگرهار: اين ولايت يعني در شهر جلال آباد مركز ولايت ننگرهار دوره ظاهرشاه عدهاي از مردم جلال آباد از شهر كابل سخنران و مداح در ايام محرم دعوت ميكردند.
13- زابل: همين طور در ولايت زابل به شيعيان قلاتي معروف است و تاكنون شيعيان بسياري از قوم هزاره موجود است و نيز شوي و كمسون و داي چوپان سرزمينهاي غصب شده شيعيان در دوره امير عبدالرحمان بوده است.
بدين ترتيب محل سكونت شيعيان، در بيشتري ولايات افغانستان به اثبات رسيده است، بنابراين شيعه در هزاره جات كه حدود ده ولايت را شامل ميشود و به صورت جمعيت متراكم و مجتمع در اين ولايات شيعيان حضور دارند، بطور نمونه ولايتهاي چون باميان، دايكندي و ميدان و... بيشترين جمعيت شيعي را در خود جاي داده است و در اين مناطق اهل سنت درصدي كمي را در بر ميگيرد، ولي در ساير ولايتهاي افغانستان شيعيان به صورت جمعيت پراكنده در گوشهها و حاشيههاي تمام ولايات افغانستان حضور دارند.
شيعيان افغانستان از لحاظ تبار شناسي به اقوام مختلف چون هزاره، قزلباش، بلوچ، تركمن، سادات و تاجيك و پشتو زبان را تشكيل مي دهند كه حداقل در 34 ولايت افغانستان حضور دارند و با برادران اهل سنت در تعاملند.
به گفتهي برخي از مورخين، شيعيان در وراء هزاره جات و مناطق، محلات و قصباتي كه در آن زندگي ميكنند، اكثريت ولایتهاي غير هزاره جات را شامل ميشود كه عبارتند از هرات، تخار، كنر و لغمان و كاپيسا و ننگرهار و زابل است، كه به اختصار آورده ميشود:
1- هرات: شيعيان در مناطق مانند: كرخ، پشتون رزغون، غوريان، فرمانداري و شهر هرات زندگي ميكنند طبق آمار سال 1348 ش، 65 درصد مردم شهر هرات را شيعه گفتهاند.
2- هلمند: گرچه سابقاً اقوام زيادي از شيعيان در مناطق مهم اين ولايت زندگي ميكردند كه بوسيله حاكمان ظالم نابود شدهاند و حتي نامهاي برخي از محلات شيعهنشين تاكنون مرسوم است مانند «نادعلي» يكي از فرمانداريهاي مهم اين ولايت است. «موسي قلعه» يكي از فرمانداريهاي ولايت است كه به نام يكي از سرداران شيعه كه در جنگ با انگليس مشهور شدند، نامگذاري شده است، در حال حاضر شيعيان مناطق باغران «نوزاد» عينك و شهر لشكرگاه و مناطق چناران، درويشان و آب بازان گرشك زندگي دارند.
3- ولايات نيمروز و فراه: شيعيان، در مناطق مختلف اين دو ولايت زندگي ميكنند، هزارههاي نيكو دريهاي كه در اين دو ولايت زندگي ميكنند هر كدام از خود پايگاههاي مستقل در وقت اشغال شوروي سابق داشتند. علاوه بر هزارهها، بلوچها نيز حضور دارند كه شيعهاند.
4- قندهار: از ميان تحولات، گوشهاي از حقايق تلخ زندگي هزارهها و فاجعهي سركوبي آنها ديده ميشود و به استثناء برخي از منابع در قندهار، طوايف متعدد هزاره زندگي ميكردند، اما اكنون در شهر قندهار در ناحيهي فقير نشين آن (توپخانه) خانوادههاي كثيري از هزارهها زندگي ميكنند و در جهاد عليه رژيم كمونيستي شركت داشتند. علاوه بر اينها، در قندهار تعدادي از پشتو زبانهاي خليلي، علي خيل، بلوچ اكثريت جمعيت شيعي مذهب را مردم قزلباش تشكيل مي دهند، مناطق جاردانه، زله خان، ميان جويي، چهار ديوان، شاه مقصود و فرمانداري خاكريز زندگي ميكنند.
5- كابل: شيعيان در كابل از اقوام مختلف از قبيل هزارهها، قزلباشان، چنداولي، كردي، خوافي و سادات زندگي مي كنند، تعداد شيعيان در اين شهر بزرگ بيش از دو ميليوني را تا نصف اهالي تخمين زدهاند. شيعيان شهر كابل بيشتر در كابل غربي زندگي دارند، ولي در مركز و شرق و شمال اكثراً در چند اول، مراد خاني، وزير آباد، قلعة فتح الله، خير خانه و... سكونت دارند. علاوه بر اين، از زندگي شيعيان در گوشه و كنار ولايت كابل نيز گزارش شده است.
6- لوگر: طوايفي از مردم شيعه به نامهاي قلمود، محمد خواجه و دايي مراد از اقوام هزاره و نيز جمعي از سادات شيعي در مناطق، پد خواه، خوشي، محمد آغه و... در اين نواحي زندگي ميكنند. و همچنين در سرخ آباد و گلنار زندگي ميكنند.
7- پكتيا: در شهر گرديز جمعي از سادات شيعه زندگي ميكنند كه براي خود، مسجد و حسينيههاي دارند. در زمان اشغال افغانستان از طرف شوروي سابق، شيعيان لوگر و پكتيا از خود پايگاه مستقل داشتند و آثار بجا مانده تاريخي از قبيل «قبرستان هزاره» باقي مانده است.
8- بدخشان: در اين ولايت اقوام چون تاجيكهاي اسماعيليه، تعدادي زيادي از اقوام هزاره شيعه اثناعشري زندگي مي كنند، كه جهت رعايت برخي مصالح خودشان را تاجيك مي ناميدند، هزارههاي در نواحي فيض آباد و شغنان زندگي ميكنند
9- قندوز: در اين ولايت تباري از هزارهها مشغول كار و كسب است، بعضي از آنها سابقهي تاريخي دارند و عدهاي از مناطق هزاره جات شرقي و شمالي در آنجا مهاجرت نمودند، كه تعداد قابل توجهي از آنها در شهر قندوز و حومة آن بخشداري علي آباد، امام صاحب و فرمانداري خان آباد بسر ميبرند، آقاي يزداني، در دههي 1360ش. مجموع هزارهها در استان قندوز را يازده هزار خانوار اعم از شيعه و سني ذكر نموده است. كه عليه متجاوزين روس جبههي مقاومت داشتند و در جهاد سهم فعال داشتند.
10- تخار: هزارههاي شيعه در اين ولايت در مناطق چال، اشكمش، رستاق و خواجه غار زندگي ميكنند.جمع شيعيان در اين ولايت حدود چندين هزار خانواده گزارش نموده اند.
11- كنر، لغمان و كاپيسا: در اين ولايات شيعيان نورستاني زندگي ميكنند و شيعه علي اللهي دارند و تعداد قوم هزاره كه شيعه مذهبند در اين نواحي حضور دارند، از جمله دره هزاره در حصه دوم زندگي دارند.
12- ننگرهار: اين ولايت يعني در شهر جلال آباد مركز ولايت ننگرهار دوره ظاهرشاه عدهاي از مردم جلال آباد از شهر كابل سخنران و مداح در ايام محرم دعوت ميكردند.
13- زابل: همين طور در ولايت زابل به شيعيان قلاتي معروف است و تاكنون شيعيان بسياري از قوم هزاره موجود است و نيز شوي و كمسون و داي چوپان سرزمينهاي غصب شده شيعيان در دوره امير عبدالرحمان بوده است.
بدين ترتيب محل سكونت شيعيان، در بيشتري ولايات افغانستان به اثبات رسيده است، بنابراين شيعه در هزاره جات كه حدود ده ولايت را شامل ميشود و به صورت جمعيت متراكم و مجتمع در اين ولايات شيعيان حضور دارند، بطور نمونه ولايتهاي چون باميان، دايكندي و ميدان و... بيشترين جمعيت شيعي را در خود جاي داده است و در اين مناطق اهل سنت درصدي كمي را در بر ميگيرد، ولي در ساير ولايتهاي افغانستان شيعيان به صورت جمعيت پراكنده در گوشهها و حاشيههاي تمام ولايات افغانستان حضور دارند.
شيعيان افغانستان از لحاظ تبار شناسي به اقوام مختلف چون هزاره، قزلباش، بلوچ، تركمن، سادات و تاجيك و پشتو زبان را تشكيل مي دهند كه حداقل در 34 ولايت افغانستان حضور دارند و با برادران اهل سنت در تعاملند.
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
............................................................................................................................
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
لباس مردم افغانستان
هر قوم افغانستان لباس مخصوص خود را دارند و تا حدودي در پوشيدن و گسترش آن همت مي گمارند كه گمان مي رود در اين كار پشتونها پيشقدم باشند چون در هر كجا باشد ، همان لباس ملي خود را مي پوشند. ولي اقوام ديگر اين تعصب را ندارند و در هر محيط كه رفته اند رنگ همان محيط را به خود گرفته است.
هر قوم افغانستان لباس مخصوص خود را دارند و تا حدودي در پوشيدن و گسترش آن همت مي گمارند كه گمان مي رود در اين كار پشتونها پيشقدم باشند چون در هر كجا باشد ، همان لباس ملي خود را مي پوشند. ولي اقوام ديگر اين تعصب را ندارند و در هر محيط كه رفته اند رنگ همان محيط را به خود گرفته است.
لباس مردم پشتون:
مردان پشتون پيراهن ،تنبان ،لنگي ،چپلي و پتو مي پوشند. زنانشان پيراهن ، تنبان فراخ و چادر و پيزار مي پوشند . جز معدودي از پشتونهايي كه در شهر زندگي مي كنند بقيه در هر كجا اين يونيفورم را حفظ كرده اند و به آن افتخار مي كنند.
لباس مردم هزاره:
مردان هزاره برك مي پوشند و كلاه سر مي كنند، زنانشان پيراهن ، تنبان و چادر دارند. اين قاعده فقط در مناطق مرزي حاكم است. به محض اينكه از آن محدوده خارج شوند ،تغيير لباس مي دند . هزاره هاي نواحي شمال كاملا تغيير لباس داده بسياريشان برك را نمي شناسد.
لباس مردم تركمن- ازبك:
پيراهن و تنبان گويچه ، شلوار، چپن قاتمه و موزه و مسي است ، ولي امروزه تغييراتي به وجود آمده جوانان مسي نمي پوشند. تمام نواحي شمال تحت تاثير لباس ازبك ها قرار گرفته چپن ، جيلك و گوبچه مي پوشند، زنان نواحي شمل چادر سر مي كنند و اين قاعده عموميت دارد . زنان تركمن لباس مخصوص دارند.
لباس مردم هرات :
لباس مردم هرات پيراهن ، تنبان ، آسكت و لنگي است. تنبان خيلي فراخ و چين دار مي پوشند. زنان و دختران در تمامي نقاط افغانستان لباسهاي شوخ و گلدار مي پوشند وليمردان لباس ساده را خوش دارند. فقط گاهي بچه ها هوس لباسهاي شوخ مي كنند كه آن هم خيلي كم است.
لباس مردم شهر :
شهري ها نظر به موقعيت اجتماعي مردم لباس مي پوشند ، در شهر كابل كه پايتخت كشور است بيشتر لباسهاي اروپايي به چشم مي خورد ، مردان كرتي و پطلون مي پوشند و زنان دامن و تعدادي هم پطلون كه اين فرم بيشتر در بين تحصيل كرده ها عموميت دارد . لباس تمام مامورين دولتي در تمام شهرها و حتي روستاها دريشي(كرتي و پطلون) است ولي مردم غير دولتي كه شغل آزاد دارند حتي در شهرها لباس محلي خود را مي پوشند.
مردان پشتون پيراهن ،تنبان ،لنگي ،چپلي و پتو مي پوشند. زنانشان پيراهن ، تنبان فراخ و چادر و پيزار مي پوشند . جز معدودي از پشتونهايي كه در شهر زندگي مي كنند بقيه در هر كجا اين يونيفورم را حفظ كرده اند و به آن افتخار مي كنند.
لباس مردم هزاره:
مردان هزاره برك مي پوشند و كلاه سر مي كنند، زنانشان پيراهن ، تنبان و چادر دارند. اين قاعده فقط در مناطق مرزي حاكم است. به محض اينكه از آن محدوده خارج شوند ،تغيير لباس مي دند . هزاره هاي نواحي شمال كاملا تغيير لباس داده بسياريشان برك را نمي شناسد.
لباس مردم تركمن- ازبك:
پيراهن و تنبان گويچه ، شلوار، چپن قاتمه و موزه و مسي است ، ولي امروزه تغييراتي به وجود آمده جوانان مسي نمي پوشند. تمام نواحي شمال تحت تاثير لباس ازبك ها قرار گرفته چپن ، جيلك و گوبچه مي پوشند، زنان نواحي شمل چادر سر مي كنند و اين قاعده عموميت دارد . زنان تركمن لباس مخصوص دارند.
لباس مردم هرات :
لباس مردم هرات پيراهن ، تنبان ، آسكت و لنگي است. تنبان خيلي فراخ و چين دار مي پوشند. زنان و دختران در تمامي نقاط افغانستان لباسهاي شوخ و گلدار مي پوشند وليمردان لباس ساده را خوش دارند. فقط گاهي بچه ها هوس لباسهاي شوخ مي كنند كه آن هم خيلي كم است.
لباس مردم شهر :
شهري ها نظر به موقعيت اجتماعي مردم لباس مي پوشند ، در شهر كابل كه پايتخت كشور است بيشتر لباسهاي اروپايي به چشم مي خورد ، مردان كرتي و پطلون مي پوشند و زنان دامن و تعدادي هم پطلون كه اين فرم بيشتر در بين تحصيل كرده ها عموميت دارد . لباس تمام مامورين دولتي در تمام شهرها و حتي روستاها دريشي(كرتي و پطلون) است ولي مردم غير دولتي كه شغل آزاد دارند حتي در شهرها لباس محلي خود را مي پوشند.
فرهنگ لباس پوشي در ولايات و مناطق مختلف افغانستان متفاوت ميباشد و مردم هر ولايت نظر به رسم و رواج خود لباسهاي محلي با ديزاين هاي متفاوت استفاده ميکنند که بعضاً کاملاً از هم متفاوت ميباشد؛ اما در اين اواخر اين فرهنگ مورد تهاجم کشورهاي همسايه و ساير کشورها قرار دارد.
يکي از ولاياتي که لباسهاي محلي آن با طرز خاص طرح ميگردد، پکتيا است. فرهنگ لباس پوشي در اين شهر نسبت به ولايات ديگر خيلي ها متفاوت است.
يکي از ولاياتي که لباسهاي محلي آن با طرز خاص طرح ميگردد، پکتيا است. فرهنگ لباس پوشي در اين شهر نسبت به ولايات ديگر خيلي ها متفاوت است.
در گذشته ها لباس قشر اناث در حدود ده الي پانزده متر پيراهن و پنج الي هشت متر تنبان و در حدود پنج متر چادر شان بود و بيشتر از لونگ (يکنوع گياهي که به فارسي آنرا ميخک ميگويند خوشبو ميباشد) مهره، تار زري به خاطر مزين ساختن لباسهاي خويش استفاده ميکردند و پيراهن شان به شکل کمرچين، تنبان گيبي بود؛ اما در اين اواخر تغييرات زيادي به وجود آمده و زنان بزرگسال از پيراهن کمرچين ولي کمتر از اندازه سابق يعني در حدود سه متر ميباشد استفاده ميکنند و دختران جوان از پيراهن هاي دامن اريب و چادر هاي گاج، استفاده ميکنند. قشر ذکور از پيراهن کمرچين، تنبانهاي گيبي، واسکتهاي ائينه دوزي، کلاه هاي قرص زري بلند که در آن دستار را بسته ميکنند استفاده مينمايند.
اما در بعضي از ولايات استفاده از لباسهاي محلي نظر به شرايط و تحولات اجتماعي در گذشته فرق نموده است. يکي از اين ولايات ولايت نورستان ميباشد. بعد از اينکه در زمان امير عبدالرحمن خان رو به اسلام آوردند ديگر از لباسهاي پيش از دوره اسلا م استفاده نکردند.
اما در بعضي از ولايات استفاده از لباسهاي محلي نظر به شرايط و تحولات اجتماعي در گذشته فرق نموده است. يکي از اين ولايات ولايت نورستان ميباشد. بعد از اينکه در زمان امير عبدالرحمن خان رو به اسلام آوردند ديگر از لباسهاي پيش از دوره اسلا م استفاده نکردند.
بعد از اينکه مردم اين ولايت رو به اسلام آوردند فرهنگ لباس پوشي در آنجا تغيير نمود، پيراهن قشر اناث نسبت به سابق که از لباسهاي کوتاه استفاده ميشد درازتر گرديد و از تنبان استفاده ميکنند، البته از پيراهن هاي کمرچين که در حدود شش متر ميباشد و از چادري هاي در حدود دو متر استفاده ميکنند و مردان از پيراهن و تنبان و چپن هاي دست دوزي شده و کلاه هاي پکول استفاده ميکنند. مردم سمت شمال کشور نيز داراي خصوصيات منحصر به خود مي باشند که در فصلهاي مختلف سال لباس خاص مطابق آب و هوا را انتخاب ميکنند.
زنان بدخشان بيشتر از پيراهن هاي کمرچين، دامن وريب و تنبان هاي گيبي (دهان پاچه تنبان کف دار است و داراي چين هاي زياد ميباشد و به طرف بالا چين ها ادامه دارد) تکه هاي کتان گلدار و چادرهاي کتاني استفاده ميکنند و قشر ذکور از پيراهن تنبان، لنگي، کلاه هاي دست دوزي، قاقمه (نوعي جيلک از تکه پشمي با ديزاين خاص) چپن و يا جيلک که حالا رئيس دولت نيز به تن ميکند استفاده ميکنند.